امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
تجليل حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالى فرجه از زيارت جامعه

تجليل حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالى فرجه

از زيارت جامعه

    مرحوم علّامه مجلسىِ اوّل رحمه الله پيرامون اين زيارت شريف چنين مى‏ نگارد :

    اين زيارت در حرم‏هاى شريفِ همه ائمّه معصومين عليهم السلام خوانده مى‏ شود، و انسان مى ‏تواند در يكى از حرم‏هاى مطهّر، همه ائمّه را - چه از نزديك و چه از دور - قصد نموده و زيارت كند ؛ و اگر در هر مرتبه به ترتيب يكى از آنها را قصد نمايد و بقيّه را به تبعيّت زيارت كند، بهتر خواهد بود، چنانكه من چنين زيارت مى‏ نمايم.

    در يك رؤياى صادقه حضرت امام رضا عليه السلام را ديدم، حضرت اين زيارت را تقرير و تحسين نمودند، و هنگامى كه خداوند متعال مرا موفق به زيارت حضرت امير مؤمنان على عليه السلام نمود، در پيرامون روضه مقدّسه حضرتش مشغول به مجاهده نفس و تزكيه و تهذيب شدم، خداوند به بركت مولاى ما عليه السلام درهاى مكاشفاتى را برايم باز كرد كه عقل‏هاى ضعيف از درك و تحمّل آن ناتوانند.

    در آن عالم - يا بهتر بگويم : در عالم ميان خواب و بيدارى - هنگامى كه در رواق «عمران» نشسته بودم، ديدم حرم حضرت امام هادى و امام حسن عسكرى عليهما السلام در نهايت بلندى است و به بهترين وجهى زينت داده شده ؛ بر روى قبر مطهّر آن دو بزرگوار لباس سبزى از لباس‏هاى بهشتى بود ؛ زيرا همچو لباسى را در ميان لباس‏هاى دنيا نديده بودم.

    ناگاه مولاى ما و مولاى همه مردم يعنى حضرت صاحب الزمان صلوات اللَّه عليه را ديدم، ايشان رو به درب و پشت به قبر نشسته بود، چون آن حضرت را مشاهده كردم با صداى بلندى - مانند مدّاح‏ها - زيارت جامعه را آغاز كردم، وقتى تمام كردم، حضرت فرمود : چه زيارت خوبى است؟!

    عرض كردم : مولاى من! جانم فداى شما ؛ زيارت جدّتان را مى‏ فرماييد - و اشاره به قبر مطهر نمودم - ؟

    فرمود: آرى؛ وارد شو. چون وارد روضه مقدّسه شدم نزديك درب ايستادم.

    حضرت فرمود : جلوتر بيا.

    عرض كردم : اى مولاى من! مى ترسم به سبب ترك ادب كافر شوم.

    فرمود : اگر به اجازه ما جلوتر بيائى، اشكال ندارد.

    با ترس و لرز مقدار كمى جلوتر رفتم، فرمود : جلوتر بيا، جلوتر بيا، تا اينكه نزديك حضرت رسيدم.

    فرمود : بنشين. عرض كردم : مولاى من! مى ‏ترسم.

    فرمود : نترس.

    چون در محضر والايش مانند غلامى كه در محضر مولاى بزرگوار خود بنشيند، نشستم ؛ حضرت فرمود :

    راحت باش، و چهار زانو بنشين، زيرا تو خسته شده ‏اى و پياده راه آمده ‏اى.

    خلاصه ؛ آن بزرگوار مهربانى‏ ها و عنايات بزرگى را نسبت به بنده خودش ارزانى داشتند، گفتگوى سرشار از مهر و محبّت و سخنان لطيف آن حضرت بى‏ شمار است، البتّه اكثر آن‏ها را فراموش كرده ‏ام.

    از اين رؤيا به خود آمدم، مدّت مديدى بود راه بسته بود و زيارت سامرّاء ممكن نبود پس از اين جريان در همان روز اسباب زيارت فراهم شد و به فضل خدا موانع بزرگى برطرف گرديد و با پاى پياده - چنانكه حضرت ارواحنا فداه فرموده بود - موفّق به زيارت شدم، و شبى در روضه مقدّسه چندين بار با خواندن اين زيارت، زيارت مى‏ نمودم، و در راه و در روضه مقدّسه كرامات عجيب - بلكه معجزه ‏هاى شگفت انگيزى - برايم آشكار شد كه اگر بخواهم تعريف كنم به درازا مى كشد.

    خلاصه اين كه، ترديدى نيست كه زيارت جامعه بنا بر تقرير حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه از حضرت امام هادى عليه السلام است، و كامل‏ترين و زيباترين زيارات است ، و من پس از اين رؤيا غالباً با اين زيارت ائمّه معصومين عليهم السلام را زيارت مى‏ نمايم، و در عتبات عاليات به غير اين زيارت، زيارت نمى‏ نمايم، و به همين جهت شرح اكثر زيارات را به تأخير انداختم تا اين زيارت را شرح كنم.(1)


1) دار السلام : 43/2.

 

    بازدید : 1775
    بازديد امروز : 8301
    بازديد ديروز : 18687
    بازديد کل : 128297624
    بازديد کل : 89238751