امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
دوّم : اشعار عودي شاعر عرب در مدح اميرالمؤمنين عليه السلام

دوّم:

صاحب كتاب «المجموع الرائق» مى‏نويسد: از جمله اشعارى كه‏ عودى‏ رحمه الله شاعر عرب در مدح امير مؤمنان على ‏عليه السلام گفته، اشعار ذيل است‏ كه دوست دارم در اينجا بياورم:

 

بفنا الغري وفي عراص العلقم

تُمحَى‏ الذنوب‏ عن ‏المسي‏ء المجرم

قبران قبر للوصيّ وآخر

فيه الحسين فعجّ عليه وسلّم

هذا قتيل بالطفوف على ظمأ

وأبوه في كوفان ضُرِّج بالدم

وإذا دعا داعي الحجيج بمكّة

فإليهما قصد التقيّ المسلم

فاقصدهما وقل: السلام عليكما

وعلى الأئمّة والنبيّ الأكرم

أنتم بنو طه وقافٍ والضحى

وبنو تبارك والكتاب المحكم

وبنو الأباطح والمصلح والصفا

والركن والبيت العتيق وزمزم

بكم النجاة من الجحيم وأنتم

خير البريّة من سلالة آدم

أنتم مصابيح الدجى لمن اهتدى

والعروة الوثقى الّتي لم تفصم

وإليكم قصد الوليّ وأنتم

أنصاره في كلّ خطب مؤلم

وبكم يفوز غداً إذا ما اُضرمت

في الحشر للعاصين نار جهنّم

من مثلكم في العالمين وعندكم

 علم الكتاب، وعلم ما لم يعلم

جبريل خادمكم وخادم جدّكم

ولغير كم فيما مضى لم يخدم

ابني رسول اللَّه إنّ أباكم

من دوحة فيها النبوّة تنتمي

آخاه من دون البريّة أحمد

واختصّه بالأمر لولا يُظلم

نصّ الولاية والخلافة بعده

يوم الغدير له برغم اللؤَم

ودعا له الهادي وقال ملبّياً

ياربّ قد بلّغت فاشهد واعلم

حتّى إذا قُبض النبيّ وأصبحوا

مثل الذئاب تلوب حول المطعم

 

در آستانه سرزمين «غرى»(629) كنار رود «علقم»(630)؛ گناهان، افراد گنه‏كار ومجرم پاك مى‏گردد.

دو قبر در آنجاست يكى از آنِ وصى و جانشين پيامبر و در ديگرى امام ‏حسين ‏عليه السلام مدفون است، پس به زيارت او بشتاب و بر او سلام كن.

اين يكى در سرزمين طفّ «كربلا» با لب تشنه به شهادت رسيد؛ و پدر بزرگوارش در شهر كوفه در خون غلطيد.

آنگاه كه براى مراسم حج دعوت شد؛ مسلمان پرهيزكار قصد زيارت آن دوبزرگوار را مى‏كند.

به سوى مرقد پاك آن دو بزرگوار برو و بگو: سلام بر شما و بر پيشوايان وبر پيامبر گرامى باد!

آرى، شما فرزندان طه، قاف و الضحى هستيد، و فرزندان «تبارك» و كتاب‏ محكم خدا هستيد.

و فرزندان دشت‏ هاى مكّه، منى، صفا، ركن كعبه و زمزم هستيد.

رهايى از آتش دوزخ به وسيله شماست، و شما بهترين خلايق از سلاله‏ پاك حضرت آدم‏ عليه السلام هستيد.

شما چراغ هاى پرفروغ در تاريكى‏ها براى كسى كه خواهان هدايت است،مى‏باشيد و شما همان دستاويز محكمى هستيد كه هرگز جدا نمى‏گردد.

مقصد و مقصود دوست به سوى شماست و يار او در هر امر مهم و دردآورشما هستيد.

آنگاه كه در فرداى رستاخيز در صحراى محشر آتش دوزخ براى گنه‏كاران‏ افروخته گردد و زبانه كشد؛ وسيله نجات و رستگارى شما هستيد.

همانند شما در جهانيان چه كسانى هستند، چرا كه علم كتاب و دانش آنچه‏ هيچ كس خبر ندارد، نزد شماست.

آرى، جبريل، خادم شما و خادم جدّ بزرگوار شماست كه هرگز پيش از شمادر خدمت كسى نبود.

اى فرزندان پيامبر خدا! به راستى كه پدر بزرگوارتان از درخت باغستانى‏ بودند كه نبوّت در آن رشد يافته بود.

او از ميان آفريدگان با «احمد» پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم، عقد اخوّت و برادرى بست‏ و او مخصوص به امر ولايت و فرمانروائى گرديد، اگر بر او ستم نمى‏گشت.

به رغم ميل پست‏ فطرتان، ولايت و خلافت پس از پيامبر به صورت آشكاردر روز غدير از آنِ او شد.

در آن روز، پيامبر هدايتگر بر او دعا فرمود و لبّيك‏ گويان عرضه داشت:پروردگارا! گواه باش و بدان كه من اين مأموريّت را به انجام رساندم.

تا آن هنگامى كه پيامبر از دنيا رفت، آن لئيمان و پست‏ فطرتان همانند گرگان‏ گرسنه دور طعمه حلقه زده (و خلافت را از آن حضرت ربودند).

 

   تا آنجا كه گويد:

 

وأتو على آل النبيّ بأكبد

حرّى وحقد بعد لم يتصرّم

فسبوا ذراريهم، وأفنوا ولده

ويل لهم من هول يوم مؤلم

تركوهم فوق الثرى ورؤوسهم

فوق ]القنا[ مثل الأنجم

وسروا بهم نحو السئام يؤمّهم

رأس الحسين‏ عليه السلام مركّب في لهذم

بئس الجزاء جزوه في أولاده

تاللَّه ما هذي فعائل مسلم

لو سلّموا أمر الخلافة بينهم

لوليّها وتحرّجوا من مأثم

لم يستثر يوم الطفوف اُميّة

من ولد فاطمة ولم تستقدم

كلّا ولا وقع الخلاف وأصبحوا

في الدين بين محلّل ومحرّم

لكنّهم سلّوا صوارم بغيهم

وعدوا عليه بالسواد الأعظم

واللَّه، لولا نقض بيعة حيدر

ما استوهبت تلك الحقود النوّم

قتلوا الوصيّ ببغيهم وتهجّموا

جهلاً على المختار أيّ تهجّم

لم يرقبوا ما قاله في حقّه ال

هادي ولم يرعوا له من محرم

يا لائمي في حبّ آل محمّد

أقصر هبلت من الملامة أولم

كيف النجاة لمن عليّ خصمه

يوم القيامة بين أهل الموسم

هو آية اللَّه الّذي في خلقه

وحسامه الغضب الّذي لم يلهم

وهو الدليل إلى الحقائق عارضت

فيها الشكوك من الظلال المظلم

]و[اختاره المختار دون صحابة

صنواً وزوّجه الإله بفاطم

سل عنه في بدر وسل في خيبر

والخيل تعثر في القنا المتحطّم

كم كاد في الأبطال من متعثرم

وأباد من متمرّد متعثرم

وحمى عن الإسلام وهو من الصبا

متكنّفاً في برده لم يحلم

يا من يجادل في عليّ‏ عليه السلام عانداً

هذا المناقب فاستمع وتقدّم

كيما أردّك عن جدالك صاغراً

متقاعساً عنه بأنف مُرغَم

يا آل يس الّذين بحبّهم

نرجو النجاة من السعير المضرم

مازال هاشم في قريش أعزّة

لهم وأنتم عزّة في هاشم

ها قد بعثت بها إليك فبح بها

يا هاشمي فمثلها لم يُنظم

لولاهم ما كان يعرف عابد

للَّه بالدين الحنيف القيّم

لكم الشفاعة في غد وإليكم

في الحشر كشف ظلامة المتظلّم

مولاكم «العودي» يرجو في غد

بكم الثواب من الإله المنعم

فتقبّلوا منه المديح فما له

إلّا المديح وحبّكم في المقدم(631)

 

آنان با جگرهاى تشنه (خون) و كينه‏ اى هميشگى برخاندان پيامبر هجوم‏ آوردند.

فرزندان او را به قتل رسانده و ذريّه او را به اسارت گرفتند، واى بر آنان ازوحشت روز دردناك محشر!

آرى، اجساد شريف آنها را بر روى خاك رها كرده، در حالى كه سرهاى‏ مباركشان بر بالاى نيزه مانند ستارگان مى‏درخشيد.

آنها را با آزردگى سير دادند در حالى كه پيشاپيش آنان سر مبارك امام‏ حسين‏ عليه السلام بر نيزه بود.

راستى چه بد پاداشى در مورد فرزندان پيامبر دادند!! سوگند به خدا! اين‏ پاداش شايسته يك مسلمان نيست.

آرى، اگر آنان امر خلافت را در آن روز به صاحبش تسليم مى‏كردند و از ارتكاب گناهان اجتناب مى‏ورزيدند؛

هرگز در روز طفّ (عاشورا) بنى اميّه از فرزندان فاطمه‏ عليها السلام انتقام‏ نمى‏ گرفتند و در اين امر پيشقدم نمى‏شدند.

هرگز هيچ اختلافى واقع نمى‏شد و مردم صبح مى‏كردند در حالى كه دردين، هيچ گونه اختلافى ميان حلال و حرام نبود.

و ليكن آنان شمشيرهاى دشمنى خودشان از نيام بيرون كشيده و با آن برهمه مردم هجوم آوردند.

سوگند به خدا! اگر بيعت حيدرعليه السلام را نمى‏ شكستند هرگز اين كينه‏ ها بيدارنمى‏گشت؛

ولى آنان وصى و جانشين پيامبر را با ستم كشتند و از روى جهل و نادانى به‏ برگزيده پيامبر چه هجومى آوردند؟

آنان گفتار پيامبر هدايتگر را در حق او مراعات نكرده و حرمت او را نگه‏ نداشتند.

اى كسى كه در مهر و محبّت آل محمّدعليهم السلام مرا ملامت مى‏نمايى! خاموش‏ باش! از ملامت ديوانه گشته و خير نبينى.

چگونه كسى كه على‏ عليه السلام خصم اوست در روز قيامت در ميان مردمان‏ محشر نجات مى‏يابد؟

او نشانه و آيت خدا در ميان آفريدگانش و شمشير خشمگين و برّانى كه‏ آرام نگيرد.

او راهنماى به سوى حقايقى است كه در آنها بر اثر گمراهى و تاريكى،ترديد عارض شده است.

پيامبر برگزيده، از ميان صحابه، او را به عنوان برادر و يار مهربان خودبرگزيد و خداوند فاطمه‏ عليها السلام را به همسرى او درآورد.

(از دليرى و شجاعت) او بپرس، در جنگ بدر و خيبر، در آن هنگامه نبردكه اسبان در ميان نيزه شكسته‏ ها به رو مى‏افتند.

چقدر قهرمانان را به خاك مذلّت انداخته و چندين متمرّد سركش را نابودساخته است؟

او در دوران كودكى از اسلام حمايت نموده و حفظ نمود آن را در زمان‏ ضعف اسلام، در حالى كه هنوز بالغ نشده بود.

اى كسى كه با لجبازى و عناد در مورد على‏ عليه السلام مجادله مى‏كنى! اينك اين‏ مناقب و فضايل را گوش كن و پيش برو.

تا پاسخ جدال تو را داده و تو خوار گشته، غرورت شكسته و دماغت برخاك ماليده شود.

اى آل ياسينى كه به مهر و محبّت شما اُميد رهايى و نجات از آتش‏ برافروخته داريم!

همواره هاشم در ميان قريش عزيز بود و شما عزيز هاشم بوديد.

اينك اين قصيده را به ساحت تو فرستادم، آن را منتشر كن اى هاشمى! چراكه همانند آن سروده نشده است.

اگر آنان نبودند هيچ پرستشگرى براى خدا با دين حنيف و استوار، شناخته‏ نمى‏شد.

فرداى قيامت، شفاعت از آن شماست و در روز حشر دادخواست ستمديده‏ به دست شما آشكار و كشف خواهد گشت.

بنده شما «عودى» در فرداى قيامت به وسيله شما اميد ثواب از خداوند احسان‏ كننده، دارد.

پس اين مدح و تمجيد را از او بپذيريد، چرا كه او، جز مدح و محبّت شمابراى فردايش چيز ديگرى ندارد.

-------------------------------------------

629) غرى؛ محلّى است در كوفه، كه اكنون نجف اشرف مى‏باشد كه مرقد مطهّر امير مؤمنان على ‏عليه السلام در آنجاست.

630) علقم؛ نهرى است از رود فرات.

631) المجموع الرائق: 96 (مخطوط)، و ج 471/1 (مطبوع).

 

 

 

 

 

 

 

 

    بازدید : 11323
    بازديد امروز : 72
    بازديد ديروز : 19532
    بازديد کل : 128817456
    بازديد کل : 89498695