نقشه هاى يهود
براى ايجاد اختلاف ميان مسلمانان
نقشه هاى يهود عليه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در انحصار جلوگيرى از گرايش غير مسلمانان به اسلام نبود؛ بلكه تا مى توانستند در ميان مسلمين به كارشكنى و دسيسه بازى مى پرداختند تا با ايجاد آشوب و فتنه ها، مردم مسلمان را از پاى درآورند.
يهود از همه راه هاى ممكن براى ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان استفاده كرده و مى كنند. يكى از آن راه ها، استفاده از تعصّب نژادى و شعله ور ساختن آتش اختلاف ميان قبيله ها است.
اوس و خزرج دو قبيله بسيار معروف عرب قبل از پذيرفتن اسلام همواره با نقشه هاى يهود، به دعوا و جنگ مشغول بودند.
در كتاب «تحليلى بر عملكرد يهود در عصر نبوى» مى نويسد: «يكى از مشكلاتى كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هنگام ورود به مدينه با آن مواجه بود اختلاف موجود بين دو قبيله اوس و خزرج بود، آن حضرت جهت تثبيت پايه هاى حكومت اسلامى بايد اينگونه دشمنى ها و تفرقه ها را از بين مى برد، بنابر اين در اوّلين فرصت بين اين دو قبيله، اتّحاد و برادرى به وجود آوردو همين اقدامِ شايسته حضرت، كينه هاى چندين ساله اوس و خزرج را از بين برد.
يهوديان كه با وجود اتّحاد و صميميّت اوس و خزرج نمى توانستند به اهداف اقتصادى و ديگر منافع خود برسند، براى مقابله با رشد روزافزون اسلام كوشيدند بين مسلمانان تفرقه و جدايى افكنند.
يهوديان با استفاده از اصل كارساز و مشهور «تفرقه بيانداز، حكومت كن» بين دو قبيله اوس و خزرج، اختلاف و دو دستگى ايجاد كرده بودند و بدين وسيله تمركز قدرت را از آن ها سلب نموده بودند و همين، عاملِ رشد يهود درزمينه هاى مختلف اقتصادى و سياسى و ... شده بود و چون با آمدنِ اسلام اين طرحِ شوم خود را در معرض نابودى مى ديدند، دست به اقدامات مختلفى زدند تا رابطه بين آن ها را تيره كنند و آنان را به عصر جاهليّت برگردانند و بدين طريق مانع پيشرفت سريع اسلام شوند؛ به همين منظور يهوديان در صدد فرصتى بودند تا به مقصود خود دست يابند ونقشه هاى خود را جهت اين امر مهمّ عملى كنند.
روزى شاس بن قيس - كه يهودى ثروتمندى بود - از محلّى مى گذشت، وقتى ديد افراد قبيله اوس و خزرج با صميميّت در آنجا جمع شده اند نتوانست رشك و حسد خود را كنترل كند و فرصت را براى اجراى طرح شوم خود مغتنم شمرد. يك جوان يهودى را واداشت در جمع آن ها حضور يابد و كينه هاى ديرينه جاهلى را بين آن ها تازه كند و اين دوستى و اتّحاد را به تفرقه و عداوت و دشمنى تبديل نمايد.(60)
همين كه جوان اختلافات و درگيرى هاى گذشته آنان را يادآور شد و اشعار اهانت آميزشان را در هجو همديگر خواند محفل بسيار گرم و صميمى آن ها، به درگيرى بدل شد، هر دو قبيله دست به شمشير شدند و افراد ديگر نيز به كمك آن ها شتافتند.
خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد، بى درنگ در جمع آنان حضور يافت و فرمود:
به خدا پناه ببريد، آيا به سوى جاهليّت بازمى گرديد و من در ميان شما هستم؟! خدا شما را به اسلام هدايت كرد و عزيز گردانيد و رشته جاهليّت را بريد و شما رااز كفر نجات داد و قلوب شما را متّحد ساخت.(61)
سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم همچون سيليى بود كه بر صورت افراد از هوش رفته نواخته شد، همگى پى بردند كار آن جوانِ يهودى يك برنامه شيطانى از پيش طراحى شده و حيله دشمن بوده است؛ بنابراين پشيمان و گريان سلاحشان را بر زمين انداختند و استغفار كردند و دست در گردن هم افكندند و الفت و پيوند برادرى را تجديد نمودند.(62)
خداوند متعال در اشاره به اين واقعه چنين مى فرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرينَ»(63).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از گروهى از اهل كتاب (كه كارشان نفاق افكنى و شعله ور ساختن آتش كينه و عداوت است) اطاعت كنيد شما را پس از ايمان به كفر باز مى گردانند.»(64)
«يهود، هدف اساسى خود را در اين جهان، علاقه وافر به دنيا و دستيابى به زيور و زينت هاى دنيوى انتخاب كرده است و چون مطلوب نهايى او دنياست، جهت رسيدن به آن تمام ارزش هاى والاى انسانى را زير پا مى گذارد و عامل تفرقه و نفاق در ميان ساير انسان ها مى شود تا بدين طريق آن ها به خود مشغول شوند و به جان هم بيفتند و يهود به چپاولگرى خود ادامه دهد.
از همين رو، خداوند متعال نيز در قرآن كريم، آنان را به خاطر توجّه به دنيا مورد نكوهش قرار داده و مى فرمايد:
«اُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَيوةَ الدُّنْيا بِالْاخِرَةِ فَلايُخَفَّف عَنْهُمُ الْعَذاب وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ»(65).
آن ها كسانى هستند كه زندگى دنيا را به آخرت خريدند؛ از اين رو نه عذابشان تخفيف داده مى شود و نه آن ها يارى مى شوند.
پس وقتى منشأ مفاسد و خرابكارى ها را از صدر اسلام تاكنون بررسى مى كنيم، به اين نتيجه مى رسيم كه عامل اصلى آن يهود بوده و يا به گونه اى در آن سهم داشته اند؛ چنانكه يكى از دانشمندان روسى مى نويسد: جهان در خطر غم انگيز جنگى است كه اولاد اسرائيل براى از بين بردن افراد بشر طرح نموده اند.(66)
سياست يهوديان از ابتدا چنين بوده كه هر چيزى كه مانع از دسترسى به امور دنيوى شود بايد از مسير راه خود برچيند، به هر نحوى كه باشد، هر چند از راه توسّل به وحشيانه ترين و غير انسانى ترين ابزارها جهت سوق دادن انسان ها به سوى فساد و فحشا يا ايجاد تفرقه و نفاق بين آن ها و يا در صورت لزوم كشتار جمعى آن ها بوده باشد. از اين رو مى توان گفت ريشه اغلب خرابى ها در روى زمين، يهود است.
حتّى علماى يهود براى تغيير و تحريفِ تورات داوطلب مى شدند، و براى اين كار از حكّام و سلاطين يهود رشوه مى گرفتند و براى خوش آيند آنان و نيز تأمين دنياى خود، دين يهود را از مسير اصلى خويش منحرف مى كردند و صفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را به گونه ديگر نقل مى كردند (67).
خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ اُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَيُريدُونَ أَن تَضِلُّوا السَّبيلَ»(68).
آيا نديدى كسانى را كه بهره اى از كتاب (خدا) به آن ها داده شده است، (به جاى اينكه از آن براى هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براى خويش) گمراهى مى خرند و مى خواهند شما (نيز) راه را گم كنيد؟!
مرحوم طبرسى آورده است: يهود به علماى خود اموال زيادى مى دادند تا مطالب تورات را كه به ضرر مادّى يهود بود تحريف كنند. در حقيقت علماى يهود اين مطالب تحريف شده تورات را در مقابل اموال دنيوى مى فروختند.(69)
يهود زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مانعى براى رسيدن به اهداف نامشروع اقتصادى خود ديدند و به ترفندهاى مختلف نتوانستند مانع نفوذ و گسترش اسلام شوند، در فرصت مقتضى برنامه ترور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را نيز طرح كردند، امّا پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با كمك وحى از توطئه آنان مطّلع شد و محلّ اجراى ترور را ترك نموده به مدينه برگشت، آنان به سبب اين عمل ناپسندشان تنبيه و از موطن خويش تبعيد شدند.(70)
اين دنيادوستى و مال پرستىِ يهود، هم اكنون نيز ادامه دارد؛ بطورى كه امروزه شاهديم آنان، براى رسيدن به مقاصد دنيوى دست به هر گونه اعمال غير انسانى و نامشروع میزنند؛ گرچه برخلاف دين خودشان هم بوده باشد. اگر آن روزاقدام به جوسازى و آلوده كردن محيط و در نهايت كشتار مردم بى گناه مى كردند، امروز هم دولتهاى استعمارگر - كه يهوديان در آن نفوذ دارند - موادّ مهمّ شيميايى و معدنى را به غارت مى برند و در مقابل، موادّ مخدّر و اسلحه هاى پوسيده اى كه سالها در انبارها بى مصرف مانده به آنان مى فروشند.(71)
... اگر آن روز يهود جهت دستيابى به ثروت، بين اوس و خزرج تفرقه ايجاد مى كرد تا با حمايت از طرف غالب، اموال طرف مغلوب را چپاول كند، امروز به شيوه جديدترى وارد ميدان مى شود و براى به دست آوردن ذخاير ملّت ها به هرگونه حيله و تزويرى دست مى زند و به هر جنايتى تن مى دهد؛ زيرا در نظر يهود حق با زور است و آزادى توهّمى بيش نيست و تنها زور است كه مى تواند در سياست موفّق شود.(72)
يهود در «پروتكل» و يادداشت هاى كميته خود چنين اعتراف مى كند: «ما با جنگ هاى داخلى كه تبديل به جنگ هاى اجتماعى مى شود ملّت ها را ضعيف مى كنيم و هر كشورى را كه بخواهد با ما به مخالفت برخيزد بين او و كشور همسايه اش جنگ ايجاد مى كنيم تا همه مجبور شوند در برابر سلاح مالى ما كه در دست خود ماست تسليم شوند كه افزايش تسليحات و جنگ به سود ماست؛ زيرا از يك طرف در ميان ملّت ها حسّ احترام نسبت به خود ايجاد مى كنيم و آن ها مى دانند كه ما عامل نظم و بى نظمى هستيم و از طرف ديگر قراردادهاى اقتصادى و تعهّدات مالى را بر آن ها تحميل مى نماييم(73).(74)
«يكى از علل كارشكنى يهود در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و حتّى بعد از آن، در مخاطره قرار گرفتن مقام و منصب آنهاست. بنابراين يهود در اعصار مختلف تلاش كرده است تا حكومت ها و دولت ها را به شيوه هاى مختلف تحت سيطره خود درآورد كه يكى از آن موارد، كاركرد فرهنگى و مطبوعاتى آنهاست كه بدين طريق در افكار مردم رسوخ نموده وموقعيّت خويش را استحكام مى بخشد؛ به طورى كه «آدولف هيتلر» در اين زمينه مى نويسد:
«... افرادى كه افكار مسموم كننده را انتشار مى دهند، كسانى غير از يهوديان نيستند. آن ها در فنّ صحبت كردن، ديالكتيك مخصوصى داشتند و در سفسطه بازى بسيار ماهر و استاد بودند. هنگام بحث هاى سياسى با به كار بردن بعضى كلمات فريب دهنده مانند: ملّت، آزادى و استقرار امنيّت، طرف مقابل را خلع سلاح مى كردند؛ امّا چون عاجز و درمانده مى شدند همانند شكست خوردگان جبهه جنگ كه راه فرار به رويشان بسته شده، خود را به حماقت مى زدند. آن ها كسانى بودند كه اگر يك جا زير پايشان خالى مى شد بدون تأمّل به شاخه ديگر مى جهيدند. دلايل آنان به قدرى بى پايه بودكه خودشان هم واقف بودند امّا به روى خود نمى آوردند.
... يهودى موجودى خودخواه، سهل انگار، خائن به كشور و خانواده خودش مى باشد. اگر روزى كشورى را صاحب شوند يا آن را مال خود بدانند اين كشور را پايگاه خرابكارى جهت كشورهاى ديگر قرار مى دهند...»(75) .(76)
60) السيرة النبويّة: 204/2، فروغ ابديّت: 468 - 9/1.
61) يا معشر المسلمين؛ اللَّه اللَّه أبدعوى الجاهليّة وأنا بين أظهركم بعد أن هداكم للإسلام، وأكرمكم به وقطعبه عنكم أمر الجاهليّة واستنقذكم من الكفر وألّف بين قلوبكم». «منشور جاويد: 299 - 30/6 و السيرة النبويّة: 205/2»
62) منشور جاويد: 300، الصافى في تفسير القرآن: 336/1.
63) سوره آل عمران، آيه 100.
64) تحليلى بر عملكرد يهود در عصر نبوى: 49.
65) سوره بقره، آيه 86 .
66) اسرار سازمان مخفى يهود: 8 .
67) ابوالفتوح رازى: 396/4.
68) سوره نساء، آيه 44.
69) مجمع البيان في تفسير القرآن: 96/3.
70) السيرة النبويّة: 200 - 199/3.
71) چهره يهود در قرآن: 6.
72) چهره يهود در قرآن: 8 - 9.
73) اسرار سازمان مخفى يهود: 67 - 68.
74) تحليلى بر عملكرد يهود در عصر نبوى: 110.
75) نبرد من: 45.
76) تحليلى بر عملكرد يهود در عصر نبوى: 118.
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 113326
بازديد کل : 138457331
|