امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
دعاى امام عصر ارواحنا فداه براى كسى كه براى فرج و يارى آن حضرت دعا كند

دعاى امام عصر ارواحنا فداه براى كسى كه

براى فرج و يارى آن حضرت دعا  كند

    نويسنده «مكيال المكارم» مى‏ گويد : از جمله اثرات دعا براى مولاى ما حضرت مهدى ارواحنا فداه آن است كه دعاى آن بزرگوار شامل حال كسى مى ‏شود كه براى آن حضرت دعا  كند .

    دليل اين مطلب آن است كه علاوه بر اين كه ايشان بيش از هر كس نسبت به سپاسگزارى از كسى كه به وى نيكى و احسان كند ، اهتمام دارند؛ در دعاى حجاب خود كه در كتاب «مهج الدعوات» آمده است؛ پس از دعا براى تعجيل فرج فرموده است :

 ... وَاجْعَلْ مَنْ يَتْبَعُني لِنُصْرَةِ دينِكَ مُؤَيَّدينَ ، وَفي سَبيلِكَ مُجاهِدينَ ، وَعَلى مَنْ أَرادَني وَأَرادَهُمْ بِسُوءٍ مَنْصُورينَ ... .

 ... هر كسى را  كه براى پيروزى آيين تو از من پيروى مى‏ نمايد تأييد فرما ، و در راه خودت از مجاهدين و جهاد كنندگان قرار بده و بر كسانى كه سوء قصدى نسبت به من و ايشان كرده ‏اند ، يارى فرما ... .

    بدون شك ، دعا براى آن حضرت و تعجيل در فرج باكفايتش، نوعى پيروى و يارى كردن آن بزرگوار است؛ زيرا يكى از نمونه‏ هاى يارى دين و ايمان و يارى امام زمان ارواحنا فداه ، يارى كردن زبانى است ، و دعا براى آن حضرت از اقسام يارى كردن زبانى به حساب مى ‏آيد ؛ و اين چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد .

    همچنين بيان علىّ بن ابراهيم قمى در تفسيرش ، گفتار ما را تأييد مى كند . ايشان در تفسير آيه شريفه «وَإِذا حُيّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» (103) ؛ «اگر به شما اداى احترام شد، شما نيز بهتر از آن يا به همان شكل اداى احترام را پاسخ دهيد» ، فرموده است : منظور از تحيّت ، سلام و موارد ديگرى از كارهاى نيك است .

    زيرا كه دعا از برترين نوع احسان و نيكى است . بنابراين ، هنگامى كه بنده مؤمن براى مولايش امام عصر ارواحنا فداه دعا كند و اين كار را خالصانه انجام دهد ؛ مولاى بزرگوارش نيز در پاداش او دعايى خالص براى او خواهد  كرد . بديهى است، دعاى امام زمان ارواحنا فداه براى شخص ، كليد تمام خيرات و خوبى‏ ها ، و نابود كننده همه بدى‏ ها است.

    گواهى و تأييد اين گفتار ، سخن مرحوم قطب راوندى در كتاب «خرائج» است ، وى مى‏ گويد :

    گروهى از اهل اصفهان - كه از جمله ايشان ابوالعبّاس احمد بن نصر؛ و ابو جعفر محمّد بن علويه هستند - برايم بازگو كردند كه مردى به نام عبدالرحمان در اصفهان بود و از شيعيان به حساب مى ‏آمد . از او پرسيده شد كه به چه دليل تو از بين تمام مردم روزگار خود ، امام هادى‏ عليه السلام را انتخاب كرده و او را امام و پيشواى خود قرار دادى ؟!

    وى گفته است : چيزى را مشاهده كردم كه برايم واجب شده است تا او را امام خود بدانم . من مردى فقير و بى چيز بودم ، ولى زبانى گويا داشتم و پر جرأت بودم . در يكى از سال‏ ها مردم اصفهان مرا از شهر بيرون كردند ؛ من نيز به همراه عدّه ‏اى كه براى شكايت و دادخواهى به ديار متوكّل عبّاسى (حاكم وقت) مى ‏رفتند ، به راه افتادم ؛ تا آن كه به قصر حكومتى او رسيديم . در اين هنگام ، دستور احضار امام هادى عليه السلام را صادر كرد .

    از بعضى از حاضران پرسيدم : اين مردى كه دستور احضارش را داده ‏اند، كيست؟

    گفتند : او يكى از فرزندان على عليه السلام است كه شيعيان او را امام و پيشواى خود مى‏ دانند . و من حتم دارم كه متوكّل او را براى كشتن احضار كرده است .

    من گفتم: از اين جا نمى ‏روم تا ببينم او چگونه مردى است !

    پس از مدّتى آن حضرت را در حالى كه سوار بر اسب بود مشاهده كردم ، مردم در سمت راست و چپ آن حضرت صف كشيده بودند و به سويش مى‏ نگريستند . با ديدن او ، محبّت و دوستيش در قلبم قرار گرفت ، و براى او در درون خود مشغول دعا شدم تا خداوند او را از شرّ متوكّل (لعين) در امان بدارد .

    آن بزرگوار نگاهش را به يال اسب دوخته بود و از بين مردم حركت مى‏كرد ، و به راست و چپ خود نيز نگاه نمى‏ كرد . من نيز در درون پيوسته براى او دعا مى‏ كردم . هنگامى كه خواست از كنار من عبور كند ، رو به من كرد و فرمود :

 استجاب اللَّه دعاك ، وطوّل عمرك وكثّر مالك وولدك .

 خداوند ، دعايت را اجابت فرمايد ؛ عمرت را طولانى ، و دارايى و فرزندانت را بسيار گرداند .

    آن گاه، من از شكوه و هيبت او برخود لرزيدم و بين دوستانم افتادم؛ پرسيدند: چه اتّفاقى برايت افتاده است؟

    گفتم: خوبم (ولى هيچ چيزى در مورد آن جريان به هيچ كس نگفتم) . پس از اين جريان به اصفهان بازگشتيم ، و به واسطه دعاى آن بزرگوار، خداوند نيز راه ‏هاى درآمد را به رويم گشود، به گونه ‏اى كه در حال حاضر هزار هزار درهم ارزش خانه و اموال درون خانه ‏ام مى‏ باشد ، و بيرون از منزلم نيز بسيار ثروت و دارايى دارم . ده فرزند نيز نصيبم شده، و بيش از هفتاد سال از عمرم مى ‏گذرد .

    من ، اين مرد بزرگوار را به عنوان پيشواى خود برگزيدم و او را امام مى‏ دانم ؛ چرا كه او چيزى را كه در خاطر من گذشت متوجّه شد، و برايم دعا  كرد و خداوند نيز دعايش را در حقّم مستجاب فرمود.

     عرض مى‏ كنم : اى خردمند ؛ با دقّت انديشه كن و ببين چگونه مولاى ما امام هادى عليه السلام ، پاداش دعا و احسان اين مرد اصفهانى را داد ، و آن گونه برايش دعا فرمود ؛ با اين كه وقتى آن شخص براى امام عليه السلام دعا كرد ، هنوز جزو پيروان امام عليه السلام نبود . آيا با وجود اين جريان، مى‏ توانى گمان كنى در مورد امام عصر و مولاى‏مان حضرت مهدى ارواحنا فداه ، با اين كه تو از شيعيان او هستى ، كه اگر دعايش كنى ، او در مقابل براى تو دعاى خير نمى‏ كند ؟!

    نه ؛ به خدايى كه جنّ و بشر را آفريد ، چنين نيست ؛ بلكه ، آن حضرت - اگر چه مؤمنان نسبت به اين جهت بى‏ توجّهى مى‏ كنند - براى مؤمنان و شيعيانش دعا مى ‏كند ؛ زيرا تمام احسان ها و نيكى ‏ها از ناحيه آن حضرت است .

    از جمله امورى كه تأكيد بر مدّعاى ما مى ‏نمايد اين است كه يكى از برادران شايسته و بزرگوارم به من گفت كه در عالم رؤيا حضرت مهدى صلوات الله عليه را ملاقات كرده ، و آن حضرت به او فرموده ‏اند :

  إنّى أدعو لكلّ مؤمن يدعو لي بعد ذكر مصائب سيّدالشهداء عليه السلام في مجالس العزاء .

  من حتماً براى هر مؤمنى كه در مجلس عزا ، بعد از ياد مصيبت‏ هاى سيّد الشهدا عليه السلام برايم دعا كند ، دعا مى‏ كنم .

  از خداوند درخواست توفيق دعا براى آن حضرت را داريم ؛ همانا ، او شنواى دعاست .(104)


103) سوره نساء ، آيه 86 .

104) مكيال المكارم : 333/1 .

 

 

    بازدید : 12962
    بازديد امروز : 2957
    بازديد ديروز : 19532
    بازديد کل : 128823211
    بازديد کل : 89501579