امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
بخش سوّم : مناقب حضرت فاطمهٔ زهراء عليها السلام

بخش سوّم

 

قطره ‏اى از درياى مناقب شير نوشيده از منبع وحى و تنزيل

بازگرفته شده از شير دانش و شرف جليل،

مام پاكيزگان از پيشوايان،بزرگِ بانوان جهانيان

حضرت فاطمهٔ زهرا عليها صلوات المصلّين

--------------------------------------------------------------

 

890 / 1 ) جابر بن عبداللَّه گويد:  امام باقرعليه السلام فرمود:

إنّما سمّاها فاطمة الزهراء لأنّ اللَّه عزّوجلّ خلقها من نور عظمته.

حضرت فاطمه‏ عليها السلام، زهرا ناميده شده، چون خداى متعال آن بانو را از نورعظمت خود آفريد.

هنگامى كه درخشيد آسمان‏ها و زمين به نور او روشن گشت، چشمان ‏فرشتگان خيره شد، فرشتگان خداى متعال را سجده نموده و گفتند:خداى ما! و سرور ما! اين چه نورى است؟!

خداوند به آنان وحى فرمود:

هذا نور من نوري، أسكنته في سمائي، وخلقته من عظمتي،اُخرجه من صلب نبيّ من أنبيائي، اُفضّله على جميع الأنبياء،واُخرج من ذلك النور أمّة يقومون بأمري ويهدون إليّ خلقي،وأجعلهم خلفاء في أرضي.

اين نورى از نور من است، كه آن را در آسمانم جاى دادم، و از عظمت‏ خويش آفريدم. من اين نور را از صلب يكى از پيامبرانم بيرون مى‏آورم كه‏او را بر همه پيامبران برترى مى‏دهم، از اين نور گروهى(655) را به وجود مى‏آورم كه براى امر من قيام مى‏كنند و آفريدگانم را به سوى من راهنمايى ‏مى‏نمايند و من آنها را جانشينان (خود) در روى زمين قرار مى‏دهم.(656)

   نگارنده گويد: اين روايت در كتاب «مصباح الأنوار» نيز نقل شده است.

---------------------------------

891 / 2 )   مقدار مهريّه حضرت فاطمه‏ عليها السلام: ابوذر گويد:

   رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

فرشتگان از خداوند درخواست نموده و گفتند: خداى ما! و سرور ما! ما را آگاه كن كه مهريه فاطمه‏ عليها السلام چه مقدار بوده؟ تا بدانيم و بر ما روشن شودكه او  بهترين آفريده، نزد توست.

خداوند متعال وحى فرمود: ملائكتي وسكّان سماواتي، اُشهدكم أنّ ‏مهر فاطمة بنت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم نصف الدنيا.

فرشتگان من و ساكنان آسمانهايم! شما را گواه مى‏ گيرم كه مهريّه فاطمه، دختر محمّد صلى الله عليه وآله وسلم  نصف دنياست.(657)

------------------------------

892 / 3 )  علّامه حلّى‏ قدس سره در كتاب «ألفين» مى‏ نويسد: عبدالملك نوفلى از پدرش، از جدّش(658) نقل مى‏ كند كه گويد: روزى خدمت حضرت فاطمه‏ عليها السلام ‏رسيدم، او پيش از من سلام كرد و فرمود:

چه شده كه صبح آمده‏ اى؟

عرض كردم: براى طلب بركت.

فرمود: پدرم به من خبر داد كه:

من سلّم عليه وعليّ ثلاثة أيّام أوجب اللَّه له الجنّة.

هر كس بر او و بر من سه روز سلام نمايد خداوند بهشت را بر او واجب‏ مى ‏كند.

عرض كردم: اين سلام در زمان زندگى پدر بزرگوارت و شما مى‏ باشد يا بعد از مرگتان؟

فرمود:

في حياتنا وبعد موتنا.

هم در زمان زندگى ما و هم پس از مرگ ما.(659)

---------------------------------

893 / 4 )   در كتاب «مصباح الأنوار في فضائل إمام الأبرار» مى ‏نويسد:

   پيشواى ششم، امام صادق‏ عليه السلام از پدران بزرگوارش‏ عليهم السلام نقل مى‏ كند كه‏ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

إنّ فاطمة عليها السلام لتشفع يوم القيامة فيمن أحبّها وتولاّها وأحبّ‏ ذرّيّتها وتولاّهم ويشفعها اللَّه فيهم ويدخلهم الجنّة بشفاعتها.

به راستى كه در روز قيامت فاطمه‏ عليها السلام درباره كسانى كه او را دوست داشته وپيروى نمايند و كسانى كه فرزندان او را دوست داشته و پيروى نمايند شفاعت مى‏كند، و خداوند متعال نيز شفاعت آن حضرت را در مورد آنان‏ مى‏ پذيرد و به سبب شفاعت آن بانوى بزرگوار، آنان را وارد بهشت‏ مى ‏نمايد.(660)

   نويسنده‏ رحمه الله گويد: اين حديث شريف را از يك نسخه خطّى كهن نقل‏ كردم كه شايد 300 سال پيش يا بيشتر نوشته شده است.

---------------------------------

894 / 5 )    باز در همان كتاب مى‏ خوانيم: امام باقر عليه السلام فرمود:

هنگامى كه فاطمه‏ عليها السلام متولّد شد، خداى متعال به يكى از فرشتگان وحى‏فرمود تا كلمه «فاطمه» را بر زبان حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم جارى سازد. به ‏همين جهت، آن بزرگوار او را فاطمه ناميد، و به او فرمود:

إنّى فطمتك بالعلم، وفطمتك عن الطمث.

من شير را به وسيله علم در وجود تو قطع كردم(661) و تو را از ناپاكى بازداشتم.

آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود:

واللَّه! لقد فطمها اللَّه تبارك وتعالى بالعلم وعن الطمث بالميثاق.

سوگند به خدا! به راستى كه خداوند او را در روز عهد و پيمان با علم ودانش قرين و از ناپاكى بركنار نمود.(662)

---------------------------------

895 / 6 )     باز در همان كتاب مى‏ خوانيم: امير مؤمنان على‏ عليه السلام مى‏ فرمايد:

حضرت فاطمه‏ عليها السلام فرمود: پدر بزرگوارم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به من فرمود:

يا فاطمة! من صلّى عليك غفر اللَّه له، وألحقه بي حيث كنت من‏ الجنّة.

اى فاطمه! هر كس بر تو درود فرستد خداوند او را مى‏ آمرزد، و او را در بهشت در جايگاه من جاى مى‏ دهد.(663)

---------------------------------

896 / 7 )   باز در همان كتاب آمده است: ابوهريره گويد:

   رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

أوّل شخص يدخل الجنّة فاطمة عليها السلام، مثلها في هذه الاُمّة مثل‏ مريم بنت عمران في بني إسرائيل.(664)

نخستين شخصى كه وارد بهشت مى‏شود فاطمه‏ عليها السلام است، مقام و منزلت او در ميان اين امّت همانند مقام و منزلت مريم دختر عمران در ميان بنى ‏اسرائيل است.

---------------------------------

897 / 8 )    در كتاب«مصباح ‏الأنوار» مى ‏نويسد: عبداللَّه ‏بن ‏حسن از پدرش‏ از جدّ بزرگوارش ‏عليه السلام نقل مى‏ كند كه فرمود:

   هنگامى كه حضرت زهرا عليها السلام در آخرين لحظات زندگى خويش درحالت احتضار و مشرف به مرگ شد، نظر تندى نمود و فرمود:

السلام على جبرئيل، السلام على رسول اللَّه، اللهمّ مع رسولك،اللهمّ في رضوانك وجوارك ودارك دارالسلام.

سلام بر جبرئيل، سلام بر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم. خداوندا! مرا با رسول خودت‏ محشور فرما، خداوندا! مرا در بهشت و جوار خودت و خانه‏ ات كه‏ دارالسلام است جاى بده.

سپس فرمود: آيا آنچه را كه من مى ‏بينم شما هم مى ‏بينيد؟

گفته شد: چه مى‏ بينيد؟

فرمود:

هذه مواكب أهل السماوات، وهذا جبرئيل وهذا رسول اللَّه، ويقول: يا بنيّة! أقدمي فما أمامك خير لك.

اينها گروه‏هاى اهل آسمانهاست، اين جبرئيل و اين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم است،كه به من مى‏ فرمايد: دخترم! بيا، آنچه در پيش‏ رو دارى براى تو  بهتر است.(665)

---------------------------------

898 / 9 )   باز در همان منبع آمده است: زيد بن على گويد:

   هنگامى كه وفات حضرت فاطمه ‏عليها السلام نزديك شد، آن بانوى بزرگوار به ‏جبرئيل و پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سلام كرد، همچنين به ملك‏ الموت نيز سلام نمود،كسانى كه در آنجا حاضر بودند، صداى جنبش و حركت فرشتگان را شنيدند، آنان در آن محفل نورانى دلنشين‏ترين عطر را استشمام  نمودند.(666)

---------------------------------

899 / 10 )   عماد الدين طبرى در «بشارة المصطفى» مى‏ نويسد: جابر بن عبداللَّه‏ انصارى گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در ضمن يك حديث طولانى فرمود:

إنّ اللَّه قد وكّل بفاطمة عليها السلام رعيلاً من الملائكة يحفظونها من بين ‏يديها ومن خلفها وعن يمينها وعن يسارها وهم معها في حياتها وعند قبرها بعد موتها، يكثرون الصلاة عليها وعلى أبيها وبعلها وبنيها.

همانا خداوند گروهى از فرشتگان را به حضرت زهرا عليها السلام گماشته تا آن‏ حضرت را از رو به‏ رو، پشت سر، از سمت راست و چپ نگهبانى داده وحفظ نمايند، آنان در طول دوران زندگى به همراه آن حضرت و پس ازوفات، در كنار قبر مبارك او خواهند بود، و درود زيادى بر او، پدر بزرگوارش، شوهرش و فرزندانش مى‏ فرستند.

پس هر كس مرا پس از وفاتم زيارت كند، گويى كه در دوران زندگيم ‏زيارت كرده است و هر كه فاطمه‏ عليها السلام را زيارت كند، گويى كه مرا زيارت‏ كرده است و هر كه علىّ بن ابى طالب ‏عليه السلام را زيارت كند گويى كه ‏فاطمه ‏عليها السلام را زيارت نموده است و هر كه حسن و حسين‏ عليهما السلام را زيات كند گويى كه على ‏عليه السلام را زيارت كرده و هر كه فرزندان آن دو بزرگوار را زيارت‏ كند گويى كه خود آن دو بزرگوار را زيارت كرده است.(667)

---------------------------------

900/ 11 )   باز در همان كتاب آمده است: پيشواى هشتم، مولاى رؤوف، امام‏ رضا عليه السلام از نياكان پاك‏ سرشت خويش عليهم السلام نقل مى‏ فرمايد كه امير مؤمنان‏ على ‏عليه السلام فرمود:

روزى حضرت فاطمه زهراعليها السلام به من فرمود:

أنا أحبّ إلى رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم منكم.

من نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از شما محبوبتر هستم.

من گفتم: نه، بلكه من محبوبترم.

امام حسن‏ عليه السلام فرمود: نه، بلكه من محبوبترم.

امام حسين‏ عليه السلام فرمود: نه، بلكه من نزد رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله وسلم از شما محبوبترم.

در اين اثنا كه برگزيدگان آفرينش در مورد محبوبيّت خود در پيشگاه ‏پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مفاخره مى‏ نمودند، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم وارد محفل نورانى آنان‏ شده و فرمود: فرزندم! درباره چه چيزى سخن مى‏ گوييد؟

ما قضيّه را به آن حضرت بازگو نموديم. رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم دخت گرامى‏ خويش را در بغل كشيد و دهانش را بوسيد، على‏ عليه السلام را نيز در آغوش‏ گرفت و ميان دو چشمانش را بوسيد، و امام حسن‏ عليه السلام را روى پاى راست‏ خويش و امام حسين‏ عليه السلام را روى پاى چپ خويش نشانيد و آنان را بوسيد آنگاه فرمود:

أنتم أولى بي في الدنيا والآخرة، والى اللَّه من والاكم وعادى من‏ عاداكم، أنتم منّي وأنا منكم. والّذي نفسي بيده لايتولّاكم عبد في الدنيا إلّا كان اللَّه عزّوجلّ وليّه في الدنيا والآخرة.

شما در دنيا و آخرت عزيزان من هستيد، كسى كه شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و آن كه با شما به دشمنى و ستيز برخيزد با خدا به دشمنى وستيز  برخاسته است، شما از من و من از شما هستم.

سوگند به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست! هيچ بنده‏ اى در دنيا، از شما فرمانبردارى نمى‏ كند جز آن كه خداوند متعال در دنيا و آخرت ياور وپشتيبان اوست.(668)

---------------------------------

901 / 12 )   طبرى‏ رحمه الله در كتاب «دلائل الإمامه» مى‏ نويسد: ابوبصير گويد:

   از مولايم امام باقرعليه السلام درباره مصحف فاطمه‏ عليها السلام پرسيدم. فرمود:

اُنزل عليها بعد موت أبيها.

كتابى بود كه پس از رحلت پدر بزرگوارش بر او فرود آمده بود.

عرض كردم: آيا چيزى از قرآن در آن وجود دارد؟ فرمود:

چيزى از قرآن در آن نيست.

عرض كردم: آن را براى من توصيف فرما. فرمود:

له دفّتان من زبرجدتين على طول الورق وعرضه حمراوين.

آن داراى  دو جلد از جنس زبرجد سرخ رنگ است كه به اندازه طول وعرض يك ورقه و برگ مى‏ باشد.

عرض كردم: ورقه و برگ آن را براى من توصيف فرما. فرمود:

ورقش از درّ سفيد كه با گفتن كلمه «كن»؛ «پديد آى» به وجود آمده است.

عرض كردم: چه چيزى در آن نوشته شده است؟ فرمود:

فيه خبر ما كان وخبر ما يكون إلى يوم القيامة، وفيه خبر سماء سماء، وعدد ما في السماوات من الملائكة وغير ذلك، وعدد كلّ‏ مَن خلق اللَّه مرسلاً وغير مرسل وأسماؤهم وأسماء من اُرسل‏ إليهم، وأسماء مَن كذّب ومَن أجاب منهم، وفيه أسماء جميع مَن‏ خلق اللَّه من المؤمنين والكافرين، من الأوّلين والآخرين.

اخبار آنچه تا به حال بوده و آنچه تا روز قيامت خواهد بود، اخبار هر يك از آسمانها، تعداد فرشتگان و موجودات ديگرى كه در آنهاست، تعداد همه ‏فرستادگان خدا از پيامبران مرسل و غير مرسل و اسامى آنها و اسامى اقوامى‏ كه اينان بر آنها  برانگيخته شده بودند، اسامى كسانى كه آنان را تكذيب كرده‏ و كسانى كه به آنان گرويده‏ اند، اسامى تمام مؤمنان و كافران از آغاز تا پايان‏ آفرينش.

نام هاى شهرها، ويژگيهاى هر شهرى، چه در شرق و چه در غرب جهان، تعداد مؤمنان هر شهر، تعداد كافران آن، ويژگى‏ هاى كسانى كه (پيامبران‏ را) تكذيب كرده‏ اند؛

صفات اقوام پيشين و داستان‏هاى مربوط به آنها، طاغوت‏هايى كه به‏ قدرت رسيده‏ اند، مدّت سلطنت آنها و تعداد آنان.

مشخصات و اسامى ائمّه ‏عليهم السلام و مدّت زمانى كه هر كدام امامت وپيشوايى نموده‏ اند، صفات رجعت‏هاى آنان و صفت همه كسانى كه درتمام (ادوار) دوران‏ها آمد و رفت داشته ‏اند؛ همه و همه در مصحف ‏حضرت زهرا عليها السلام آمده است.

عرض كردم: قربانت گردم؛ ادوار چقدر از زمان است؟

فرمود:

پنجاه هزار سال كه مى‏ شود هفت دوره. در آن مصحف، اسامى‏ همه كسانى كه خداوند آفريده، از آغاز تا فرجام و مدّت عمر آنها، ويژگى‏ هاى بهشتيان، تعداد واردين در آن، ويژگى‏ هاى دوزخيان و تعداد واردين در آن، و اسامى هر يك از اين دو گروه.

و نيز علم قرآن به همان‏گونه‏ اى كه فرود آمده است و نيز علم تورات، انجيل و زبور به همان گونه‏ اى كه نازل شده‏ اند، تعداد درختان وسنگريزه‏ هاى تمامى شهرها وجود دارد.

امام باقر عليه السلام فرمود:

هنگامى كه خداوند متعال خواست اين مصحف را  بر آن حضرت نازل فرمايد، دستور داد كه جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل آن را برداشته و نزد آن حضرت بياورند، و اين در ثلث دوّم شب جمعه بود كه‏ آن حضرت در حال نماز ايستاده بود، آنان فرود آمده و همچنان سرپا ايستاده بودند تا  اين كه حضرت نشست، چون نمازش را  به پايان رساند،سلام كرده گفتند: السلام يقرؤك السلام؛ «خداوند به تو سلام ‏مى ‏رساند» و مصحف را در دامن حضرتش گذاشتند.

حضرت زهرا عليها السلام فرمود:

اللَّه ‏السلام، ومنه‏ السلام، وإليه ‏السلام، وعليكم‏ يا رسل‏ اللَّه! السلام.

سلام مخصوص خداوند است، و از سوى او و به سوى اوست و سلام برشما اى فرشتگان خدا!

آنگاه فرشتگان به آسمان رفتند، حضرت زهرا عليها السلام پس از نماز صبح، تا ظهر پيوسته به خواندن آن مشغول شد تا اين كه آن را به پايان رسانيد.

ولقد كانت‏ عليها السلام مفروضة الطاعة على جميع من خلق اللَّه من الجنّ ‏والإنس والطير والوحش والأنبياء والملائكة.

به راستى كه اطاعت آن حضرت‏ عليها السلام بر تمام آفريدگان خدا از جنّ و انس،پرندگان، وحوش، پيامبران و فرشتگان واجب بود.

عرض كردم: قربانت گردم؛ پس از او، آن مصحف به چه كسى رسيد؟

فرمود:

حضرت زهرا عليها السلام آن را به امير مؤمنان على‏ عليه السلام تحويل داد، و پس‏ از شهادت آن حضرت، به امام حسن‏ عليه السلام و بعد به امام حسين‏ عليه السلام رسيد،سپس در نزد اهلش باقى ماند تا اين كه آن را به صاحب اين امر عليه السلام ‏واگذار كنند.

(من با شگفتى) عرض كردم: اين علم بسيار زياد است!

فرمود:

يا أبامحمّد! إنّ هذا الّذي وصفته لك لفي ورقتين من أوّله،وما وصفت لك بعد ما في الورقة الثالثة ولا تكلّمتُ  بحرف منه.

اى ابامحمّد! آنچه را كه من به تو گفتم در دو ورقه از آغاز آن بود، و مطالب ‏ورقه سوّم و بعد از آن را براى تو  نگفته و حتّى يك حرف از آن را بيان ‏نكردم.(669)

---------------------------------

902 / 13 )   در كتاب «الثاقب في الناقب» مى‏ نويسد: ابن عبّاس گويد:

   در آن هنگام كه بانوى بانوان، حضرت فاطمه زهراعليها السلام پا به عرصه ‏وجود گذاشته و متولّد گشت، زمين روشن گرديد به گونه‏ اى كه نور وجود حضرتش بيابانها را نورانى و كوه‏ها را روشن نمود، فرشتگان به سوى‏ زمين فرود آمده و بالهاى خود را در شرق و غرب جهان گسترانيدند، و برآنها خيمه‏ ها و پرده‏ هايى باارزش زدند و آن را با سايه ‏بان‏ هاى آسمان‏ پوشيده و اهل مكّه را نور آن حضرت مدهوش ساخت.

   در همان روز رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم وارد اتاق حضرت خديجه عليها السلام شد وفرمود:

يا خديجة! لا تحزني، إن كان قد هجرك نسوان مكّة ولن يدخلن‏ عليك، فلينزلن عندك اليوم نسوان ‏نسرات بهجات عطرات عنجات‏ ينقدح في أعلاهنّ  نور يستقبل إستقبالاً ويلتهب إلتهاباً، وتفوح‏ منهنّ رائحة تسرّ أهل مكّة جميعاً، فسلّمت الجواري، فأحسنّ‏ وحيّين فأبلغن.

اى خديجه! از اين كه زنان مكّه تو را ترك كرده و در اين موقعيّت حسّاس به‏يارى تو نيامدند غمگين مباش! زيرا كه همين امروز گروهى از بانوان‏ زيباى بهشتى به سوى تو فرود مى‏ آيند كه در اين حال، بانوانى با چهره‏هاى‏ شاد، با عطرى دلنشين و چشمانى نمكين كه پيشاپيش آنها نورى‏ مى‏ درخشيد و نسيمى از عطر خوشبو از آنها مى‏ وزيد كه همه مردم مكّه را فرا گرفت، فرود آمدند، آنان به حضرت خديجه‏ عليها السلام سلام نموده و به ‏بهترين وجه تحيّت گفتند.

... تا آنجا كه هر كدام از آنها، آن حضرت‏ عليها السلام را در زايمان كودكش يارى‏ نمودند، آنان به وسيله تشتى كه به همراه داشتند آن كودك نازنين را شستشو داده و با حوله‏ اى بهشتى او را خشك و با عطر خوشبو معطّر نموده، آنگاه آن سرّ هستى را در قنداقه پيچيده (و در دامن مادر مهربانش گذاشته) و سرانجام ثناگويان به سوى آسمان عروج كردند.

 

   در روايت ديگرى آمده است:

بانويى كه در برابر حضرت خديجه‏ عليها السلام بود آن كودك نازنين را با آب كوثر شستشو داد، آنگاه دو تا پارچه سفيد بيرون آورد كه از شير سفيدتر و ازمشك و عنبر خوشبوتر بودند و يكى از آنها را بر او پيچيد و ديگرى را روسرى نمود، آنگاه از آن كودك نازنين تقاضاى سخن‏گفتن كرد، او لبان‏ زيبايش را به شهادت گشود و گفت:

أشهد أن لا إله إلّا اللَّه، وأشهد أنّ أبي محمّداً رسول اللَّه، وأنّ ‏بعلي سيّد الأوصياء، وولدي سادة الأسباط.

گواهى مى‏ دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و همانا پدر بزرگوارم ‏حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم رسول خداست، و همانا همسرم (على ‏عليه السلام) سرور اوصيا و دو فرزندم، سرور نوادگان پيامبرانند.

سپس رو به آن بانوان كرد و بر آنان سلام نمود و همه آنها را با اسمهايشان خواند و آنان با لبخند رو به آن كودك نمودند.

آرى، در ولادت آن حضرت، حورالعين يكديگر را مژده دادند و اهل‏ آسمان ولادت حضرتش را به همديگر بشارت دادند. و در آسمان نورى ‏فروزان پديد آمد كه پيش از آن، فرشتگان چنين نورى را نديده بودند.

آنگاه بانوان بهشتى حضرت زهرا عليها السلام را گرفته رو به حضرت خديجه‏ عليها السلام‏ كرده و گفتند:

خذيها يا خديجة! طاهرة مطهّرة زكيّة ميمونة، بورك لك فيها وفي نسلها.

خديجه! بگير اين كودك را كه پاك، پاكيزه، نظيف و مبارك است، كه خود ونسلش براى تو مبارك و بابركت است.

حضرت خديجه‏ عليها السلام دختر نازنين خود را با خوشحالى در بغل گرفت وپستان در دهانش گذاشت و شير فراوان جارى گشت.

آن كودك، در يك روز، همانند يك ماه كودكان ديگر و در يك ماه، همانند يك سال كودكان ديگر رشد مى‏ نمود.(670)

---------------------------------

903 / 14 )    باز در همان كتاب آمده است: سلمان فارسى‏ رحمه الله گويد:

   روزى پس از رحلت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم از منزل بيرون آمدم، امير مؤمنان‏ على‏ عليه السلام را ديدم، حضرتش فرمود:

يا سلمان! جفوتنا بعد وفاة رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم.

اى سلمان! پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بر ما ستم روا داشتى.

عرض كردم: حبيب من، اى اميرمؤمنان! بر مثل شما مخفى نيست (برمثل شما ستم روا نيست) جز آن كه غم و اندوه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بر من‏ مستولى و همان باعث كوتاهى من در زيارت و ديدار شما گشت.

آنگاه اميرمؤمنان على‏ عليه السلام فرمود:

يا سلمان! ائت إلى منزل فاطمة عليها السلام فإنّها إليك مشتاقة، وتريد أن‏ تتحفك بتحفة قد أتحفت بها من الجنّة.

اى سلمان! اينك به منزل فاطمه‏ عليها السلام رهسپار شو كه او مشتاق ديدار توست ‏و مى‏ خواهد هديه‏ اى را كه از جانب خدا از بهشت براى او آورده شده به تو دهد.

سلمان گويد: (من از اين امر در شگفت شده و) عرض كردم: اى‏ امير مؤمنان! هديه‏ اى از بهشت، پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به ‏فاطمه ‏عليها السلام رسيده؟

فرمود: آرى، اى سلمان!

   سلمان گويد: من با سرعت تمام به خانه فاطمه ‏عليها السلام رهسپار شدم، درب‏ خانه را كوبيدم. فضّه، خدمتگزار حضرتش پشت در آمد، و به من اجازه ‏ورود داد، محضر مبارك حضرت فاطمه عليها السلام شرفياب شدم، آن حضرت‏ نشسته و عبايى بر سر كشيده و خود را پوشيده بود، چون مرا ديد، فرمود:

اى سلمان! بنشين و (در آنچه مى‏ گويم) بينديش، بدان كه من ديشب‏ همين جا نشسته بودم و در مورد وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به فكر فرو رفته ‏بودم، غم و اندوه سينه‏ ام را فراگرفته بود، من خودم با دستانم درب خانه‏ را  بستم، ناگاه بدون اين كه كسى آن را بگشايد، درب خانه من گشوده‏ شد، ناگهان چهار بانو را ديدم كه بر من وارد شدند، آنان بقدرى زيبا بودندكه هيچ  بيننده‏ اى همچون زيبايى آنها و شادابى چهره آنها را نديده بود، وقتى وارد اتاق شدند برخاستم، من اظهار ناآشنائى كردم و گفتم: آيا شما از اهل مدينه هستيد يا از اهل مكّه؟

گفتند: ما نه از اهل مدينه هستيم، نه اهل مكّه، حتّى از اهل زمين هم‏ نيستيم، بلكه ما از حور العين هستيم، اى دخت رسول خدا! خداوندجهانيان، ما را به جانب تو فرستاده تا تو را در رحلت جانسوز پدرت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله وسلم تسلّى دهيم.

بانوى بانوان، فاطمه زهرا عليها السلام مى‏ فرمايد:

من رو به يكى از آنها كرده و گفتم: نامت چيست؟

گفت: «ذرّه».

گفتم: حبيب من! چرا تو را «ذرّه» ناميده‏ اند؟

گفت: از آن جهت كه من براى ابوذر غفارى، صحابى پدر بزرگوارت‏ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ‏ام.

رو به ديگرى كرده و گفتم: نام تو چيست؟

گفت: نام من «سلمى» است.

گفتم: چرا «سلمى» ناميده شده‏ اى؟

گفت: چون من براى سلمان، يار و صاحب رسول‏خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده‏ ام.

رو به سوّمى كرده و گفتم: نام تو چيست؟

گفت: «مقدوده».

گفتم: حبيب من! تو چرا «مقدوده» ناميده شده ‏اى؟

گفت: من نيز براى مقداد بن اسود كندى، صحابه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم آفريده‏ شده‏ ام.

رو به چهارمى كرده گفتم: نام تو چيست؟

گفت: «عمّاره».

گفتم: چرا «عمّاره» ناميده شده ‏اى؟

گفت: من‏ نيز  براى ‏عمّار بن ‏ياسر، يار وفادار رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ‏ام.

آنگاه هديه‏ اى را به من دادند كه مقدارى از آن را براى تو كنار گذاشته ونگه داشتم.

   (سلمان گويد:) آنگاه حضرت زهرا عليها السلام بشقاب سفيدى آورد كه در آن‏ خرما بود، خرمايى كه از «خشك نانج» (671) بزرگتر، از برف سفيدتر و ازمشك خوشبوتر بود، از آنها ده تا به من عنايت نمود كه من از حمل آنها حيران بودم.

   سپس رو به من كرد و فرمود:

شب موقع افطار با اين رطب‏ها افطار كن و فردا هسته آنها را نزد من‏ بياور.

   سلمان گويد: من از محضر آن بانوى بزرگوار رخصت طلبيده و خارج‏ شدم و به سوى منزلم به راه افتادم، در بين راه به هر كس و به هر جمعى ازاصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم برمى‏ خوردم مى‏ گفتند: اى سلمان! اين چه بوى‏ مشك خوشبويى است كه با توست؟

   سلمان گويد: من كتمان كردم كه همراهم چيزى است! تا اين كه به ‏منزل رسيدم. هنگام افطار، با آن رطب‏ها افطار نمودم، و هيچ هسته‏ اى در آنها  نديدم.

   فردا خدمت حضرت فاطمه‏ عليها السلام شرفياب شدم، درب را كوبيدم، اجازه ‏ورود به من عنايت فرمود، وارد اتاق شدم، عرض كردم: اى دخت رسول‏ خدا! فرموديد كه هسته آن رطب‏ها را بياورم، ولى آنها هيچ هسته‏ اى‏ نداشتند.

   آن حضرت تبسّم فرمود كه پس از وفات پدر بزرگوارش نخنديده بود، آنگاه فرمود:

اى سلمان! اين رطب‏ها از نخلى است كه خداوند متعال در بهشت براى ‏من ‏نشانده ‏است، و اينها را بادعايى‏ كاشته‏ كه پدر بزرگوارم ‏رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم‏ آن را به من تعليم داد، كه من هر بامداد و شامگاه آن دعا را مى ‏خوانم.

عرض كردم: بانوى من! آن دعا را به من هم ياد بدهيد.

فرمود:

إن سرّك أن تلقى اللَّه تعالى وهو عنك راض غير غضبان، ولاتضرّك وسوسة الشيطان مادمت حيّاً فواظب عليه.

اگر دوست دارى خداوند را با خشنودى او -  نه با خشمش –  ملاقات كنى ووسوسه هيچ شيطانى به تو ضرر نرساند پس بر اين دعا مواظبت كن.

 

   در روايت ديگرى آمده است:

إن سرّك أن لاتمسّك الحمّى ما عشت في دار الدنيا فواظب عليه،

اگر دوست دارى كه تا در دنيا زندگى مى‏كنى هرگز تو را تب فرا نگيرد، پس‏ بر اين دعا مداومت نما.

سلمان گويد: عرض كردم: اين دعا را به من ياد بدهيد.

حضرت فرمودند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُور النُّور، بِسْمِ‏ اللَّهِ نُورٌ عَلى نُور، بِسْمِ اللَّهِ الَّذي هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمُور، بِسْمِ اللَّهِ الَّذي‏ خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَأَنْزَلَ‏ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، في كِتابٍ مَسْطُورٍ، في رِقٍّ مَنْشُورٍ، وَالْبَيْتِ‏ الْمَعْمُورِ، وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ، وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ،عَلى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ، بِسْمِ ]اللَّهِ(672)] الَّذي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُور، وَبِالْخَيْر ِمَشْهُور، وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُور.

به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خداوند نور، به نام خدايى كه ‏روشنى‏ بخش نور است، بنام خدايى كه نور بر نور است، بنام خداوندى كه‏ تدبير همه اُمور در دست تواناى اوست. بنام خداوندى كه نور را از نورآفريد.

سپاس خداوندى را كه نور را از نور آفريد، و نور را بر كوه طور فرود آورد، در كتابى نوشته شده و در كاغذى گشوده شده، در بيت معمور و سقف‏ برافراشته و درياى متلاطم، به اندازه معين و بر پيامبرى بزرگوار، بنام‏ خداوندى كه او به عزّت و ارجمندى ياد شده و به خير مشهور، و در حال‏ رنج و شادى مورد شكر و سپاس است.

   سلمان گويد: من اين دعا را از حضرت زهرا عليها السلام فرا گرفتم، آنگاه آن را به بيش از هزار نفر از اهل مدينه و مكّه كه تب گرفته بودند ياد دادم و همه ‏آنها چون مى‏خواندند به اذن خدا بهبود مى‏ يافتند.(673)

---------------------------------

904 / 15 )  باز در همان كتاب آمده است: روايت شده:

   امير مؤمنان على ‏عليه السلام چيزى از يك نفر يهودى قرض نمود، يهودى درمقابل آن، چيزى را به عنوان رهن درخواست كرد. على‏ عليه السلام چادر حضرت‏ فاطمه زهرا عليها السلام را - كه از پشم بافته شده بود - در گرو قرضش گذاشت.

   يهودى آن چادر را به خانه خود برده و در ميان اتاقى نهاد. هنگامى كه ‏شب فرا رسيد و تاريكى بر همه جا حاكم شد، زن يهودى براى كارى واردآن اتاق شد، ديد نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى‏ نزد شوهرش آمد و او را از اين امر آگاه كرد.

   مرد يهودى كه بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در خانه‏ اش را فراموش كرده بود از اين امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل‏ اتاق شد، ناگهان ديد كه نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گويى‏ شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان‏تر بود و از نزديك مى‏ درخشيد.

   يهودى كه از اين امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى كرد و با دقّت به آنجا نگاه كرد فهميد كه نور از همان چادر حضرت فاطمه‏ عليها السلام ‏مى‏ درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خويش‏ خودش شد، زنش نيز به سوى خويشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق‏ حاضر كردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از يهوديان در خانه او حاضر شده و اين منظره را مشاهده كردند و همگى مسلمان شدند.(674)

---------------------------------

907 / 16 )  در كتاب «خرائج» روايت شده: عمران بن حصين گويد:

   من در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نشسته بودم، حضرت فاطمه زهرا عليها  السلام كه درسنين كودكى بود، وارد شد، رنگ صورتش از شدّت گرسنگى دگرگون‏ بود، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم به او فرمود: نزديك بيا.

   حضرت زهرا عليها السلام كنار پدر بزرگوارش رفت، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم دستان‏ مباركش را بلند كرد و بر روى سينه او - در جاى گردن‏بند او - گذاشت، آنگاه عرضه داشت:

اللهمّ مشبع الجاعة ورافع الوضيعة، لاتجع فاطمة بنت محمّد.

اى خداوندى كه گرسنگان را سير مى ‏نمايى و متواضعان و فرودستان را بلند مرتبه مى ‏نمايى! فاطمه، دختر محمّد را گرسنه مگذار.

   عمران گويد: همين كه دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم تمام شد ديدم كه خون درچهره مبارك حضرت زهرا عليها  السلام جريان پيدا كرد و به زردى چهره‏ اش غلبه‏ نمود و چهره‏ اش سرخ شد.

   حضرت فاطمه زهراعليها السلام فرمود:

من پس از اين دعا، ديگر گرسنه نشدم.(675)

---------------------------------

908 / 17 )   در كتاب «صحيفة الرضا عليه السلام» آمده است: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

تحشر ابنتي فاطمة عليها السلام يوم القيامة ومعها ثياب مصبوغة بدم ‏الحسين‏ عليه السلام فتتعلّق بقائمة من قوائم العرش فتقول: يا ربّ، احكم ‏بيني وبين قاتل ولدي.

هنگامى كه روز رستاخيز فرا مى‏رسد، دخترم فاطمه در حالى محشورمى‏شود كه لباسهاى خون آلود فرزندش امام حسين‏ عليه السلام با اوست. آنگاه ‏يكى از پايه‏ هاى عرش الهى را مى‏ گيرد و مى‏ گويد:

پروردگارا! بين من و قاتل فرزندم داورى كن!

رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: فيحكم لابنتي وربّ الكعبة.

سوگند به خداى كعبه! خداوند به نفع دخترم داورى مى‏ كند.(676)

---------------------------------

909 / 18 )   در يكى از كتاب‏ هاى كهن دانشمندان اماميّه آمده است:

   ابن عبّاس گويد: شخصى از اشراف و بزرگان عرب، خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شد و گفت: اى رسول خدا! به چه سبب شما از ما برتر شديد در صورتى كه ما و شما از يك آب آفريده شده‏ ايم؟!

   پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

اى برادر عرب! آن هنگام كه خداوند متعال تصميم گرفت ما را بيافريند سخنى گفت كه از آن نورى پديد آمد، و سخن ديگرى گفت كه روح‏ گشت. پس من، على، فاطمه، حسن و حسين‏ عليهم السلام را (از آن نور) آفريد.

آنگاه از نور من عرش الهى را آفريد. من از عرش برتر هستم و از نور على‏ عليه السلام آسمانها را آفريد. پس على‏ عليه السلام از آسمان‏ها برتر است و از نورحسن‏ عليه السلام ماه را آفريد، پس حسن‏ عليه السلام برتر از ماه است. و از نور حسين‏ عليه السلام‏ آفتاب را آفريد، پس حسين‏ عليه السلام برتر از آفتاب است.

آنگاه خداوندمتعال تاريكى را برزمين مسلّط نمود به‏ گونه‏ اى كه فرشتگان‏ نتوانستند اين تاريكى را تحمل كنند، پس به سوى خداوند متعال شكوه‏ نمودند.

خداوند متعال به جبرئيل فرمود: مقدارى از نور فاطمه‏ عليها السلام را برگير و درقنديلى قرار ده و آن را در گوشواره عرش آويزان كن.

جبرئيل فرمان الهى را انجام داد، در اين هنگام آسمان‏ها و زمين‏هاى‏ هفتگانه روشن گشتند و فرشتگان تسبيح و تقديس‏ الهى را بجاى آوردند.

پس خداوند متعال فرمود:

وعزّتي وجلالي وجودي ومجدي وإرتفاع مكاني! لأجعلنَّ ثواب‏ تسبيحكم وتقديسكم لفاطمة وبعلها وبنيها ومحبّيها إلى يوم ‏القيامة. فمن أجل ذلك سمّيت الزهراء عليها السلام.

به عزّت، عظمت بخشش، بزرگوارى، والايى و رفعت منزلتم سوگند! كه ‏البتّه پاداش تسبيح و تقديس شما را تا روز قيامت براى فاطمه، همسرش، فرزندانش و دوستانش قرار خواهم داد.

و به همين جهت بود كه آن حضرت، «زهرا» ناميده شد.(677)

---------------------------------

910 / 19 )     در تفسير قمى‏ قدس سره آمده است: امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد:

پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم، حضرت فاطمه زهراعليها السلام را خيلى مى‏ بوسيد.

اين امر بر عايشه سنگين آمد و بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم اعتراض نمود(!!)

پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

يا عائشة! إنّي لمّا اُسري بي إلى السماء دخلت الجنّة فأدناني‏ جبرئيل‏ من‏ شجرة طوبى، وناولني من‏ ثمارها فأكلته، فحوّل‏ اللَّه‏ ذلك‏ ماءً في ظهري، فلمّا هبطت إلى الأرض واقعت خديجة فحملت‏ بفاطمةعليها السلام فما قبّلتها قطّ إلّا وجدت رائحة شجرة طوبى منها.

اى عايشه! در آن شبى كه مرا به سوى آسمان بردند، داخل بهشت شدم،جبرئيل مرا نزديك درخت طوبا برد، و از ميوه آن به من داد، من آن ميوه را خوردم، خداوند آن ميوه را در صلب من تبديل به نطفه كرد، و هنگامى كه‏ به زمين آمدم با همسرم خديجه‏ عليها السلام همبستر شدم، وى به فاطمه‏ عليها السلام حامله‏ شد. بدين جهت، من هيچ وقت فاطمه ‏عليها السلام را نمى‏ بوسم جز آن كه بوى‏ درخت طوبا را از او مى‏ شنوم.(678)

---------------------------------

911 / 20 )   ابن شاذان‏ رحمه الله گويد: سلمان فارسى‏ رحمه الله مى‏گويد:

   رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

يا سلمان! من أحبّ فاطمة عليها السلام ابنتي فهو في الجنّة معي، ومن‏ أبغضها فهو في النار. يا سلمان! حبّ فاطمة عليها السلام ينفع في مائة موطن، أيسر تلك المواطن: الموت والقبر والميزان والمحشر والصراط والمحاسبة، فمن رضيت عنه ابنتي فاطمة عليها السلام رضيت‏ عنه ومن رضيت عنه رضي اللَّه عنه، ومن غضبت عليه فاطمة عليها السلام،غضبت عليه، ومن غضبت عليه غضب اللَّه عليه.

يا سلمان، ويلٌ لمن يظلمها ويظلم ذرّيّتها وشيعتها.(679)

اى سلمان! هر كه فاطمه ‏عليها السلام دخترم را دوست داشته باشد، او در بهشت با من خواهد بود، و هر كه با او دشمنى كند، در دوزخ خواهد بود.

اى سلمان! محبّت و دوستى فاطمه‏ عليها السلام در صد موضع سود خواهد داشت،آسان‏ترين اين مواقع عبارتست از: هنگام مردن، در قبر، ميزان، محشر،صراط و محلّ حسابرسى بندگان.

هر كه دخترم فاطمه‏ عليها السلام از او راضى و خوشنود شود، من از او راضى‏ مى ‏شوم و هر كه من از او راضى شوم، خداوند از او راضى مى‏شود و هر كه‏ فاطمه‏ عليها السلام از او خشمگين شود من بر او خشم مى‏ نمايم و هر كه من بر اوغضب نمايم خداوند بر او خشمگين مى‏ شود.

اى سلمان! واى بر كسى كه بر او و فرزندان و شيعيانش ستم نمايد.

---------------------------------

 910 / 21)  فرات بن ابراهيم - يكى از دانشمندان علم حديث در قرن سوّم - در تفسير خود مى‏ نويسد : پيشواى ششم ، امام صادق ‏عليه السلام از پدر بزرگوارش ‏عليه السلام نقل مى‏ كند كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

 إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش : يا معشر الخلائق ! غضّوا أبصاركم حتّى تمرّ بنت حبيب اللَّه إلى قصرها .

 هنگامى كه روز قيامت فرا رسد منادى از ميان عرش الهى ندا مى‏ كند : اى گروه خلايق! چشمان خود را ببنديد تا دختر حبيب خدا به سوى قصر خويش برود .

 حضرت زهرا عليها السلام  به سوى قصرش حركت مى‏ كند، آن حضرت دو چادر سبز به سر كرده و در پيرامونش هفتاد هزار حوريه خواهند بود، هنگامى كه حضرت زهرا عليها السلام بر در قصر خود مى‏رسد، مى‏ بيند امام حسن ‏عليه السلام ايستاده و امام حسين‏ عليهما السلام - در حالى كه سر در بدن ندارد - خوابيده است.

 آن حضرت رو به امام حسن ‏عليه السلام كرده و مى‏ گويد: اين كيست؟

 امام حسن‏ عليه السلام پاسخ مى‏ دهد: اين برادرم حسين ‏عليه السلام است كه اُمّت پدرت ، او را كشته و سرش را از تنش جدا كردند.

 در همين موقع از طرف خداوند خطاب مى ‏رسد: اى دختر حبيب خدا ! همانا اين ظلم و ستمى كه اُمّت پدرت انجام دادند از اين جهت به تو نشان دادم كه من در نزد خودم آن تسليتى كه براى تو ذخيره نموده‏ ام ، بنمايانم، همانا من تسليت تو را اين قرار دادم كه امروز به حساب هيچ كس رسيدگى نكنم تا تو، فرزندانت، شيعيانت و كسانى كه شيعه نبودند ولى به تو خدمت و احسانى كرده باشند ، وارد بهشت شويد .

 در اين موقع دخترم با فرزندان و شيعيانش و كسانى كه شيعه نبوده ولى خدمتى به آنان كرده‏ اند وارد بهشت مى‏ شوند. و اين است فرمايش خدا كه مى‏ فرمايد: «لايَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَر»(680)؛ «وحشت بزرگ آنها را اندوهگين نمى‏ كند» كه اين در روز قيامت است ، «وَهُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ»(681) ؛ «و آنان در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعّم خواهند بود» .

 هي واللَّه ! فاطمة وذرّيّتها وشيعتها ومن أولاهم معروفاً ليس هو من شيعتها .

 سوگند به خدا! منظور از اين افراد ، فاطمه و فرزندان و شيعيان و افرادى كه به آن حضرت احسان و نيكى و خدمتى نمودند ، خواهد بود .(682)

---------------------------------

 911 / 22 )  باز در «تفسير فرات» آمده است : سهل بن احمد دينورى گويد:

    امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد :

 جابر به امام باقر عليه السلام عرض كرد: قربانت گردم؛ اى فرزند رسول خدا! حديثى در فضيلت جدّه بزرگوار خود ، حضرت فاطمه ‏عليها السلام برايم بگو كه هر موقع به شيعيان نقل كنم مسرور و خوشحال شوند.

 امام باقرعليه السلام فرمود: پدرم براى من از جدّم از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم حديثى نقل كرد كه حضرتش فرمود:

 هنگامى كه روز قيامت فرا مى ‏رسد، منبرهايى از نور براى پيامبران و رسولان نصب مى‏ نمايند در آن روز منبر من، از همه منبرها بالاتر خواهد بود. آنگاه خداى متعال مى‏ فرمايد : اى محمّد! خطبه بخوان .

 من خطبه‏ اى مى‏ خوانم كه هيچ يك از پيامبران و رسولان نظير و مانند آن را نشنيده باشد . سپس منبرهايى از نور براى اوصيا و جانشينان پيامبران نصب مى‏ شود ، كه براى وصى و جانشين من ، علىّ بن ابى طالب ‏عليه السلام در وسط منبرهاى آنان منبرى از نور نصب مى‏ شود كه منبر او بالاترين آنهاست.

 آنگاه خداى متعال فرمايد : اى على! خطبه بخوان .

 حضرتش خطبه‏ اى مى‏ خواند كه هيچ يك از اوصيا مانند آن را نشنيده است. آنگاه منبرهايى از نور براى فرزندان پيامبران برپا مى‏ شود، براى دو فرزند و نواده‏م ، و دو ريحان و گُلم در روزگار زندگانيم ؛ منبرى از نور نصب مى‏ شود. آنگاه به آنها گفته مى‏ شود: خطبه بخوانيد. آنان چنان خطبه‏ اى ايراد مى‏ كنند كه كسى از فرزندان پيامبران مانند آن را نشنيده‏ اند.

 آنگاه منادى - كه جبرئيل‏ عليه السلام است - ندا مى‏ دهد : فاطمه ‏عليها السلام ، دختر حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم كجاست؟ خديجه ‏عليها السلام بنت خويلد كجاست؟ مريم‏ عليها السلام دختر عمران كجاست؟ آسيه‏ عليها السلام دختر مزاحم كجاست؟ اُمّ كلثوم ‏عليها السلام ، مادر يحيى بن زكريا كجاست؟

 همه آنها برمى‏ خيزند . خداى متعال مى‏ فرمايد: اى اهل محشر! امروز كرامت از آنِ كيست؟

 حضرت محمّد، حضرت على، امام حسن، امام حسين و حضرت زهرا عليهم السلام عرضه مى‏ دارند : كرامت از آنِ خداى يگانه قهّار است .

 خداى متعال مى‏ فرمايد: يا أهل الجمع ! إنّي قد جعلت الكرم لمحمّد صلى الله عليه وآله وسلم وعليّ والحسن والحسين وفاطمة عليهم السلام، يا أهل الجمع، طأطؤوا الرؤوس وغضّوا الأبصار فإنّ هذه فاطمة تسير إلى الجنّة.

 اى اهل محشر! همانا من كرامت را از آن محمّد ، على ، حسن ، حسين و فاطمه ‏عليهم السلام قرار دادم. اى اهل محشر! سرهايتان را پايين اندازيد و ديدگان خود را فرو بنديد تا فاطمه‏ عليها السلام به سوى بهشت برود .

 در همين وقت جبرئيل براى آن حضرت، شترى از شتران بهشتى كه دو پهلوى آن را به ديباى بهشتى آراسته است و افسار و مهار آن از مرواريد و جهاز آن از مرجان است، در برابر او مى‏ خواباند، آن حضرت سوار مى‏ شود.

 آنگاه خداى متعال صد هزار فرشته از سمت راست او و صد هزار از سمت چپ او مى‏ فرستد تا به همراه او ، حركت كنند، و صد هزار فرشته ديگر مى‏ فرستد تا فاطمه ‏عليها السلام را بر فراز بال‏هاى خود برداشته و به سوى بهشت ببرند. هنگامى كه به در بهشت مى‏ رسند، فاطمه‏ عليها السلام نگاهى به پشت سر خود مى‏ نمايد.

 خداى مهربان مى‏ فرمايد : اى دختر حبيب من! چرا متوجّه پشت سر خود شدى، در حالى كه من دستور دادم كه وارد بهشتم شوى ؟

 فاطمه‏ عليها السلام مى‏ فرمايد :

 يا ربّ ! أحببت أن يعرف قدري في مثل هذا اليوم.

 پروردگارا ! دوست دارم در همچو روزى قدر و منزلت من شناخته شود .

 خداوند مى‏ فرمايد : يا بنت حبيبي ! إرجعي فانظري من كان في قلبه حبّ لك أو لأحد من ذرّيّتك خذي بيده فأدخليه الجنّة .

 اى دختر حبيب من! برگرد و نگاه كن هر كسى كه محبّت تو يا يكى از فرزندانت را در قلب دارد دستش را بگير و وارد بهشت كن.

 امام باقر عليه السلام مى‏ فرمايد: واللَّه ! يا جابر ! إنّها ذلك اليوم لتلتقط شيعتها ومحبّيها كما يلتقط الطير الحبّ الجيّد من الحبّ الردي‏ء .

 اى جابر! سوگند به خدا! فاطمه‏ عليها السلام در آن روز مانند پرنده‏ اى كه دانه خوب را از بد جدا مى‏ كند و برمى‏ دارد؛ شيعيان و دوستان خود را از ميان اهل محشر جدا مى‏ كند و نجات مى‏ دهد.

 هنگامى كه آن حضرت به همراه شيعيان خود كنار درب بهشت مى ‏رسند، خداى متعال به دلهاى شيعيان فاطمه ‏عليها السلام مى ‏اندازد كه به پشت سر خودشان متوجّه شوند.

 چون به پشت سر خودشان متوجّه مى‏ شوند، خداى مى‏ فرمايد: اى دوستان من! چرا به پشت سر خودتان متوجّه شديد در حالى كه من در حق شما شفاعت فاطمه ‏عليها السلام، دختر حبيبم را پذيرفتم؟

 مى‏ گويند: پروردگارا ! دوست داريم در همچو روزى قدر و منزلت ما نيز شناخته شود.

 خدا مى‏ فرمايد: يا أحبّائي ! ارجعوا وانظروا من أحبّكم لحبّ فاطمة ، اُنظروا من أطعمكم لحبّ فاطمة ، انظروا من سقاكم شربة في حبّ فاطمة ، اُنظروا من ردّ عنكم غيبة في حبّ فاطمة انظروا من كساكم لحبّ فاطمة خذوا بيده وأدخلوه الجنّة .

 اى دوستان من! برگرديد و نگاه كنيد هر كسى كه شما را به جهت محبّت فاطمه‏ عليها السلام، دوست داشته، هر كسى كه به شما به جهت محبّت فاطمه ‏عليها السلام، غذا داده، هر كسى شربت آبى در راه محبّت فاطمه ‏عليها السلام، به شما داده، هر كسى به جهت محبّت فاطمه ‏عليها السلام، غيبتى از شما را ردّ كرده و در غياب شما ، از شما دفاع كرده، هر كسى كه به خاطر محبّت فاطمه‏ عليها السلام به شما، لباس داده، دست آنان را بگيريد و وارد بهشت نماييد .

 امام باقر عليه السلام مى‏ فرمايد: سوگند به خدا! از آن مردم كسى غير از اهل شكّ يا كافر يا منافق باقى نمى‏ماند .

 هنگامى كه كفّار در طبقات (آتش) جاى مى‏ گيرند، فرياد مى ‏زنند ، چنان كه خداى متعال مى‏ فرمايد:

 «فَما لَنا مِنْ شافِعينَ × وَلا صَديقٍ حَميمٍ»(683) ؛ «(افسوس كه امروز) شفاعت كنندگانى براى ما وجود ندارد × و نه دوست گرم و پرمحبّتى».

 پس مى‏ گويند: «فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ»(684) ؛

 «اى كاش بار ديگر (به دنيا باز) گرديم و از مؤمنان باشيم» .

 امام باقر عليه السلام مى‏ فرمايد: هيهات! هيهات! آنان از خواسته خود بازداشته خواهند شد «وَلَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»(685) ؛ «و اگر باز گردند به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند باز مى‏ گردند و همانا آنها دروغگويانند».(686)

---------------------------------

 912 / 23)  باز در همان كتاب آمده است : امام صادق ‏عليه السلام از پدر گرامى و از جدّ بزرگوارش ‏عليهما السلام نقل مى‏ كنند كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود:

 اى مردم! آيا مى‏ دانيد فاطمه ‏عليها السلام چگونه آفريده شده است؟

 گفتند: خدا و رسولش داناترند .

 فرمود: فاطمه ‏عليها السلام حوريّه‏ اى به شكل آدميان آفريده شده است ، نه اينكه از جنس آنان باشد .

 آنگاه فرمود: او از عرق جبرئيل ‏عليه السلام و پر او آفريده شده است .

 گفتند: اى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اين امر براى ما مشكل شد، مى‏ فرماييد: او حوراى انسيه است، ولى انسى نيست و مى‏ فرماييد: او از عرق جبرئيل و پر او آفريده شده است.

 پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اكنون براى شما مى‏ گويم ، پروردگارم سيبى از بهشت به وسيله جبرئيل براى من فرستاد كه آن را به سينه‏ اش چسبانيده بود، پس جبرئيل عرق كرد ، سيب نيز عرق نمود و عرق آن دو مخلوط شده و يكى گشت، آنگاه جبرئيل گفت: السلام عليك يارسول اللَّه!

 گفتم: و عليك السلام يا جبرئيل!

 گفت: خداوند متعال اين سيب را به تو از بهشت هديه كرده است .

 من آن را گرفتم و بوسيدم و به چشمانم گذاشته و به سينه‏ ام چسبانيدم ، آنگاه گفت: يا محمّد! تو بايد آن را بخورى.

 گفتم: آيا هديه پروردگارم را بايد بخورم؟

 گفت: آرى ، تو مأمورى آن را بخورى.

 وقتى آن را شكافتم نورى از آن درخشيد كه من وحشت نمودم .

 جبرئيل گفت: آن را بخور، اين نور منصوره فاطمه است.

 گفتم: اى جبرئيل «منصوره» كيست؟

 گفت : جارية تخرج من صلبك إسمها في السماء المنصورة ، وفي الأرض «فاطمة».

 دخترى است كه از صلب تو به وجود مى ‏آيد كه نام وى در آسمان «منصوره» و در زمين «فاطمه» است .

 گفتم: اى جبرئيل! چرا در آسمان «منصوره» و در زمين «فاطمه» ناميده شده است؟

 گفت: سمّيت «فاطمة» في الأرض ، لأنّه فطمت شيعتها من النار وفطمت أعداؤها عن حبّها .

 در زمين بدين جهت «فاطمه» ناميده شده، زيرا كه شيعيان وى از آتش دوزخ بركنار خواهند بود، و دشمنانش از مهر و محبّت او بى ‏بهره‏ اند .

 و همين است فرمايش خداى متعال كه مى‏ فرمايد: «وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ × بِنَصْرِ اللَّهِ»(687) ؛ «در آن روز مؤمنان به وسيله نصرت و يارى خدا خوشحال و مسرور مى‏ شوند» يعنى : به نصرت و يارى فاطمه ‏عليها السلام .(688)

--------------------------------------------------

655) در «مصباح الأنوار» به جاى «گروهى»، «امامانى» آمده است.

656) مصباح الأنوار: 223 (مخطوط)، علل الشرائع: 179/1، بحار الأنوار: 12/43 ح5.

657) دلائل الامامه: 91 ح 25، نوادر المعجزات: 90 ح9.

658) در نسخه اصلى آمده: على‏ عليه السلام‏ فرمود.

659) المناقب: 365/3 (با اختلاف در الفاظ)، وسائل الشيعة: 287/10 ح1، مزار مفيد قدس سره: 154 ح6، بحارالأنوار: 185/43 ضمن ح 17 و ج: 194/100 ح9 به نقل از التهذيب: 9/6 ح 11.

660) مصباح الأنوار: (مخطوط).

   در حديث ديگرى آمده: فاطمه ‏عليها السلام عرض مى‏كند: «إلهي وسيّدي! ذرّيّتي وشيعتي، وشيعة ذرّيّتي، ومحبّي ومحبّ ذرّيّتي، فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: أين ذرّيّة فاطمة وشيعتها؟ »؛ خداى من! مولاى‏من! فرزندان و شيعيانم، و شيعيان فرزندانم، و دوستداران من و دوستداران فرزندانم. در اين هنگام از جانب‏ خداى متعال ندا مى‏رسد: فرزندان و شيعيان فاطمه كجا هستند؟... رجوع كنيد به: بحار الأنوار: 219/43 ح1.

661) توضيح اين مطلب چنين است كه وقتى مى‏ خواهند طفل را از شير بگيرند، جاى شير به او غذائى جايگزين‏ مى‏ كنند، اين غذاىِ جايگزين براى حضرت زهرا عليها السلام، علم بوده است. به نقل از ترجمه كتاب «فاطمة الزهراءمن المهد إلى اللحد».

662) مصباح الأنوار: 227 (مخطوط)، الكافى: 460/1 ح4، علل الشرائع: 179 ح4، بحار الأنوار: 13/43 ح9.

663) مصباح الأنوار: 228 (مخطوط)، بحار الأنوار: 194/100 ح 10، مستدرك: 211/10 ح2.

664) فردوس ديلمى: 69/1 ح 83، بحار الأنوار: 70/37 سطر1، الفصول المهمّة: 127، مصباح الأنوار: 230 (مخطوط)، المناقب: 110/3.

665) مصباح الأنوار: 261 (مخطوط)، بحار الأنوار: 200/43 ضمن ح 30.

666) مصباح الأنوار: 262 (مخطوط)، بحار الأنوار: 200/43 ضمن ح 30.

667) بشارة المصطفى: 139، بحار الأنوار: 122/100 ح 28.

668) بشارة المصطفى: 206.

669) دلائل الإمامة: 104 ح 34.

670) الثاقب فى المناقب: 286 ح 2 (با اندكى تفاوت).

671) خشك نانج: نانى است كه از آرد خالص، شكر و بادام يا پسته تهيّه مى‏شود.

672) در نسخه‏اى «الحمد للَّه» آمده است.

673) الثاقب فى المناقب: 297 ح3 (با اندكى تفاوت در الفاظ).

674) الثاقب فى المناقب: 301 ح2، الخرائج: 537/2 ح 13، بحار الأنوار: 30/43 ح 36.

675) الخرائج: 52/1 ح 80، بحار الأنوار: 27/43 ح 29.

676) صحيفة الرضاعليه السلام: 89 ح 21، عيون أخبار الرضا عليه السلام: 25/2 ح 6، بحار الانوار: 220/43ح2.

677) نظير اين روايت در مصباح الأنوار: 69 (مخطوط) و تأويل الآيات: 137/1 ح 16 نقل شده است.

678) تفسير قمى: 365/1، بحار الأنوار: 120/8 ح 364/18 10 ح 68 و 6/43 ح6.

679) مائة منقبة: 126 منقبت 61. در اين كتاب آمده: «ويل لمن يظلمها ويظلم بعلها أميرالمؤمنين عليّاً عليه السلام‏ وويلٌ لمن يظلم ذرّيّتها وشيعتها»؛ واى بر كسى كه بر او و همسرش امير مؤمنان على‏ عليه السلام ستم نمايد، واى بركسى كه بر فرزندان و شيعيانش ستم روا دارد.

680 و681)  سوره انبياء، آيه 103 و 102.

682) تفسير فرات: 269 ح4، بحار الأنوار: 336/7 ضمن ح 62/43 21 ح 54 و 59/68 ح 109.

 683 و 684)  سوره شعراء، آيه 102 - 100.  

685) سوره انعام، آيه 28.

686) تفسير فرات: 298 ح 13، بحار الأنوار: 51/8 ح 59 و 64/43 ح 57.

687) سوره روم، آيه 4 و 5.  

688) تفسير فرات: 321 ح 6.

 

 

 

 

 

 

 

 

    بازدید : 29926
    بازديد امروز : 18852
    بازديد ديروز : 23196
    بازديد کل : 127632838
    بازديد کل : 88888438