امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(3) نماز عيد قربان‏

(3)

نماز عيد قربان‏

مأمون روز عيدى برايش مشكل مزاجى پيش ‏آمد كرد كه او را از رفتن به نماز بازداشت، به‏ حضرت امام رضا عليه السلام‏ عرض كرد: اى اباالحسن؛ شما برخيزيد و نماز را با مردم بپا داريد.

حضرت امام رضا عليه السلام‏ خارج شد در حالى‏ كه پيراهن كوتاه سفيدرنگ پوشيده و عمّامه سفيد پاكيزه‏ اى بر سر نهاده كه هر دو از پنبه بود و چوبى در دست گرفته، به طرف جايگاه نماز پياده به راه افتاد و مى‏ فرمود:

السَّلامُ عَلى‏ أَبَوَيَّ ادَمَ وَنُوحٍ، السَّلامُ عَلى أَبَوَيَّ إِبْراهيمَ وَإِسْماعيلَ، السَّلامُ عَلى‏ أَبَوَيَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ، السَّلامُ عَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ.

سلام بر پدرانم آدم و نوح، سلام بر پدرانم ابراهيم و اسماعيل، سلام بر پدرانم محمّد و على، سلام بر بندگان شايسته خداوند.

همينكه مردم او را مشاهده كردند با شتاب به سويش آمده و براى بوسيدن دست مباركش هجوم آوردند. بعضى از كسان و بستگان مأمون كه وضع را چنين ديدند فوراً نزد خليفه آمدند و گفتند: مردم را درياب و نماز را خودت با آن‏ها بپادار وگرنه الآن است كه خلافت را از دست بدهى، و او را وادار كردند كه با شتاب بيرون رود.

حضرت امام رضا عليه السلام‏ به خاطر جمعيّت و شلوغى به محلّ برگزارى نماز نرسيده بوده، در اين هنگام مأمون پيشى گرفت و به نماز ايستاد تا مردم با او نماز را بپا دارند.(1)

در كتاب «ايجاج الأحزان» اين موضوع را نقل كرده و تصريح نموده است كه اين جريان در روز عيد قربان واقع شده است.(2)


(1). بحار الأنوار: 49/ 171. 3. ايجاج الأحزان: 129.

(2). ايجاج الأحزان: 129.

 

منبع: صحيفه رضويه، ص: 279

 

 

بازدید : 1414
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 22022
بازديد کل : 127592787
بازديد کل : 88868412