امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) سفّاح و بنی امیه

(2)

سفّاح و بنی امیه

ابوالفرج اصفهانى در جلد چهارم كتاب اغانى روايت ديگرى درباره كشته شدن شمارى از بنى‏ اميه كه از سفاح امان گرفته بودند نقل مى‏ كند و مى گويد: زبير بن بكار از عموى خود روايت مى كند كه سفاح روزى در دربار خود نشسته بود در حالى كه تعدادى از بنى‏ اميّه نزد او نشسته بودند، شاعرى قصيده‏ اى در مدح سفاح قرائت كرد، سفاح روى به مردان بنى‏ اميّه كرد و گفت: كجا اين قصيده قابل مقايسه با قصايدى است كه شما را ستوده ‏اند؟

يكى از امويان گفت: هيچ كس درباره شما آنچنان‏كه ابن قيس الرقيات درباره ما سروده است، مدح نكرده است و آن اين شعر است:

«هيچ چيز را بر بنى‏ اميّه ناپسند نمى‏ شمرند جز آنكه آنان هنگام خشم هم بردبارى مى‏ كنند، همانا ايشان معدن پادشاهانند و عرب فقط به وسيله آنان به صلاح مى‏ رسند».

سفاح‏ خشم گرفت و گفت: اى فلان؛ فلان مادرت را گاز بگير! گويا هنوز هم هواى خلافت در سر مى‏ پرورانى. سپس دستور داد تا مأمورين آن‏ها را سركوب كنند. سربازان سفاح‏ با كافر كوب‏ه اى خود همه امويان در مجلس سفاح‏ را كشتند. سپس ابوالعباس سفاح‏ دستور داد تا غذا آماده كنند، به روى اجساد فرش پهن كردند و سفاح‏ بر روى آن نشست و غذا خورد در حالى ‏كه بعضى از آن‏ها زنده بودند و ناله مى‏ كردند، چون خوردن غذا تمام شد، سفاح‏ گفت: هرگز ياد ندارم غذايى از اين گواراتر خورده باشم، آنگاه دستور داد تا پاهاى مردگان را بگيرند و از قصر بيرون ببرند و در كوچه‏ ها رها كنند.

گزارش‏گر اين خبر گويد: خودمان ديديم كه سگ‏ها پاهاى اين مردگان را گاز گرفته و به اين سو و آن سو مى ‏كشاندند در حالى كه لباس‏هاى گران‏بها بر تن داشتند تا سرانجام گنديده شده و در گودالى دفن شدند. (جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 3/ 394 به نقل از اغانى)

 

منبع: معاویه ج 1 ص 231

 

بازدید : 1547
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 29925
بازديد کل : 128528828
بازديد کل : 89354365