امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) سلّام بن مشكم و ...

(2)

سلّام بن مشكم و ...

در كتاب «پيامبر (ص) و يهود حجاز» مى‏ نويسد: «در منابع تاريخ اسلام به نام چند نفر از احبار و سران يهود، بيش از ديگران برخورد مى ‏كنيم. اين افراد عبارتند از: كعب بن اشرف، ابورافع (سلّام‏[1] بن ابى حقيق) و ديگر خاندان ابوحقيق از جمله كنانه، كعب بن اسد، حيى بن اخطب و خاندان او، مخيريق، سلّام‏ 2 بن مشكم، عبداللَّه بن سلّام‏ 3، محمّد بن كعب قرظى و كعب الأحبار.

كعب بن اشرف كه از شاعران بنى ‏نضير بود به جهت تبليغات و سعيش عليه اسلام و اقدامات مكرّر بر ضدّ مسلمانان و شخص پيامبر، به دست ياران آن حضرت كشته شد. ابورافع نيز كه در تحريك احزاب عليه دولت مدينه نقش مهمّى داشت به سرنوشت او دچار شد.

كنانة بن ربيع بن ابى حُقيق كه نام او گاه كنانة بن ابى حقيق گفته مى‏ شود، از بزرگان خيبر و «صاحب كنز»[2] آنان بود. وى نيز در نبرد خيبر كشته شد. پيش از اين، نام او را در ميان تحريك كنندگان احزاب عليه مدينه مى ‏بينيم.

حيى بن اخطب نماينده بنى نضير براى امضاى قرارداد يهود با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و از دشمنان سرسخت اسلام بود. وى كه بزرگ اين قبيله به شمار مى ‏آمد پس از نقض پيمان و بيرون رانده شدن از مدينه، به خيبر رفت و هنگام نبرد احزاب با پافشارى زياد كعب بن اسد - بزرگ بنى ‏قريظه و طرف قرارداد با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم - را وادار كرد پيمان خود را زير پا نهد و با ديگر مخالفان پيامبر همراه شود. سرانجام اين دو نفر در جريان بنى‏ قريظه كشته شدند.

مخيريق تنها يهودى است كه اسلام آورد و ثابت ‏قدم ماند. او يكى از بزرگان بنى قينقاع و عالم آنان به شمار مى ‏آمد كه نماينده سوّمين گروه يهودى در پيمان پيامبر بود. هنگامى كه رسول گرامى اسلام براى نبرد احد از مدينه بيرون رفت مخيريق به قوم خود گفت: مى‏ دانيد كه او پيامبر خداست و بايد او را يارى كنيم. يهوديان گفتند: امروز شنبه است و از همراهى او سرباز زدند، مخيريق سلاح برگرفت و به احد آمد و همراه مسلمانان جنگيد تا به شهادت رسيد. پيامبر فرموده است: مخيريق بهترين يهوديان بود.[3]

سلّام بن مشكم با آن ‏كه از دشمنان اسلام بود بارها هم‏ كيشان يهودى خود را از پيمان شكنى و جنگ با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر حذر مى ‏داشت و به رسالت آن حضرت اعتراف مى ‏كرد.[4] به نام اين يهودى در جريان غزوه سويق نيز برخورد مى‏ كنيم. ابوسفيان كه پس از شكست بدر نذر كرده بود با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بجنگد با گروهى از مشركان مخفيانه به مدينه آمد و نزد بنى ‏نضير رفت. سلّام بن مشكم كه آن زمان بزرگ بنى‏ نضير و صاحب كنز آنان بود ابوسفيان را پذيرفت و اطّلاعاتى از مسلمانان در اختيار او گذاشت. مشركان قدرى در اطراف مدينه آشوب كرده و با بر جاى گذاشتن آرد سويق منطقه را ترك كردند. مسلمانان هنگام تعقيب آنان به اين آردها كه زاد و توشه ابوسفيان و همراهانش بود دست يافتند و از اين رو غزوه «سويق» نام گرفت.[5]

سلّام بن مشكم كه پس از اخراج از مدينه در خيبر زندگى مى ‏كرد، بعد از داستان بنى ‏قريظه و كشته شدن حيى بن اخطب بار ديگر رهبرى يهود را در دست گرفت و در نبرد خيبر هنگامى كه در بستر بيمارى بود كشته شد.[6] زنى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را پس از نبرد خيبر مسموم كرد همسر همين سلّام است كه پدر و عموى خود را نيز در جنگ از دست داده بود.[7]

عبداللَّه بن سلّام دومين يهودى است كه اسلام آورد ولى برخلاف مخيريق، سرانجام او همراهى با دستگاه اموى و مخالفت با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شد. اين موضوع و همچنين آگاهى او به اسرائيليّات باعث شده است به برخى رواياتى كه او نقل كرده يا گزارش‏ هايى كه درباره او نقل شده است، با ترديد نگريسته شود.

مثلًا درباره زمان اسلام آوردن او مشهور آن است كه در سال اوّل هجرت ايمان آورده است.[8] ابن اسحاق به نقل از خود عبداللَّه گزارش كرده كه هنگام ورود پيامبر به مدينه و زمانى كه آن حضرت در قبا به سر مى‏ برده، اسلام آورده‏

است.[9] امّا گزارش ديگرى زمان اسلام آوردن او را سال هشتم دانسته است.[10] مورّخ معاصر جعفر مرتضى عاملى قول دوّم را پذيرفته و گفته است: علّت بى‏ توجّهى به اين روايت، تشيّع يكى از راويان آن است.[11]

موضوع ديگرى كه محلّ اختلاف است شأن نزول برخى آيات قرآن درباره اوست. يكى از اين آيه‏ها در سوره احقاف است كه مى‏فرمايد: «اگر قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد، در حالى ‏كه شخصى از بنى ‏اسرائيل بر آن گواهى دهد، آن‏ گاه ايمان آورَد و شما تكبّر ورزيد (چه جوابى خواهيد داشت)؟»[12].

بسيارى از منابع نزول اين آيه را درباره عبداللَّه دانسته‏ اند.[13] ولى برخى هم گويند چون سوره احقاف مكّى است و عبداللَّه در مدينه ايمان آورده، مراد از آيه نمى ‏تواند عبداللَّه باشد.[14]

علّامه طباطبايى با ردّ اشكال مكّى بودن سوره و مدنى بودن آيه، شاهد در آيه را بر اساس روايات متعدّد، عبداللَّه دانسته و در عين حال اين روايات را خالى از اشكال ندانسته است.[15]

آيات ديگرى كه گاه مصداق آن عبداللَّه شمرده مى‏ شود عبارتند از: آيه 199 آل عمران، 43 سوره رعد و 197 شعراء.[16]

به نظر مى‏ رسد از آن‏جا كه تعداد اسلام آورندگان از اهل كتاب بسيار كم هستند،[17] راويان و مفسّران، پيوسته آياتى كه به ايمان اهل كتاب اشاره دارد بر عبداللَّه بن سلّام تطبيق كرده‏اند. البتّه در مورد اين سه آيه كسان ديگرى نيز نام برده شده‏ اند.

با اين‏همه، شعبى گفته است: «هيچ آيه‏ اى در شأن عبداللَّه نازل نشده است.»[18] جالب اين است كه در يك گزارش، راوى اين شأن نزول‏ها خود عبداللَّه است!

عسقلانى مى‏ گويد: وقتى ابن سلّام براى دفاع از عثمان با مردم سخن مى‏ گفت، اشاره كرد كه درباره من آيه «شهد شاهد» و «من عنده علم الكتاب» نازل شده است.[19] موضوع ديگرى كه درباره ابن سلّام قابل توجّه است، رواياتى است كه او را يكى از «عشره مبشّره»[20] مى‏ داند.[21]

علاوه بر روايات فراوانى كه عبداللَّه بن سلّام در طريق نقل آن قرار گرفته از مواردى كه نام او در منابع تكرار شده، جريان محاصره عثمان‏ است. مورّخان تلاش عبداللَّه براى دور كردن محاصره كنندگان عثمان‏ و بازداشتن آنان از ريختن خون خليفه را گزارش كرده ‏اند.

 مخاطبان هم در جواب عبداللَّه گفته ‏اند: «اى يهودى‏ زاده؛ تو را با اين امور چكار؟»[22]

ابن شبّه در كتاب خود بابى درباره دفاع عبداللَّه از عثمان گشوده‏[23] و ابن سعد نيز رواياتى از او در طرفدارى عثمان نقل كرده و نوشته است: «عبداللَّه بن سلّام در روز قتل عثمان گفت: «امروز عرب نابود شد».[24] اين يهودىِ تازه مسلمان از كسانى است كه با امير مؤمنان على عليه السلام بيعت نكرد![25] و در سال 43 از دنيا رفت‏[26].

 


[1] . در منابع، نام اين يهوديان به تشديد ضبط شده است و اگر مورّخان هم به آن توجّه نداشته ‏اند محقّقين كتاب‏ها بر آن تأكيد ورزيده ‏اند. سهيلى ذيل نام عبداللَّه بن سلّام مى‏ گويد: چون سلام ( بدون تشديد) از اسماى الهى است در ميان مسلمانان اين نام را نداريم بلكه يهوديان اين‏گونه (سلام بدون تشديد) نام‏گذارى مى ‏كنند، امّا سخن سهيلى موارد نقض فراوان دارد كه از جمله آن، همين مورد است.

[2] . كنز آل ابى حقيق گنجينه ‏اى از اموال يهوديان بود كه داخل پوست شتر نگهدارى مى‏ شد و در دست بزرگان اين‏ خانواده مى‏ گشت. اين گنجينه براى عروسى‏ هاى مكّه كرايه داده مى ‏شد و گاه يك ماه در دست مكيان بود.« المغازى: 2/ 671»

[3] . سيره ابن هشام: 1/ 518، المغازى: 1/ 262.

[4] . المغازى: 1/ 365، 368 و 373.

[5] . سيره ابن هشام: 2/ 44، المغازى: 1/ 181.

[6] . المغازى: 1/ 530 و ج: 2/ 679.

[7] . سيره ابن هشام: 2/ 337 و 679.

[8] . تاريخ خليفه: 19، دلائل النبوّة: 2/ 526. بيهقى در اين كتاب باب مخصوصى گشوده و روايات اسلام آوردن‏ عبداللَّه را آورده است.

[9] . سيره ابن هشام: 1/ 516.

[10] . الإصابه: 4/ 118.

[11] . الصحيح: 4/ 145.

[12] . سوره احقاف، آيه 10.

[13] . صحيح البخارى: 4/ 229، الطبقات الكبرى: 2/ 269، مجمع البيان: 5/ 126.

[14]  الدر المنثور: 7/ 380.

[15]  الميزان: 18/ 199 و 203.

[16] . درباره اين سه آيه به ترتيب ر. ك: المغازى: 1/ 329، مجمع البيان: 3/ 462، الطبقات الكبرى: 2/ 269.

[17]  ابن اسحاق تنها مخيريق و عبداللَّه بن سلام را نام برده است كه به اسلام گرويده‏ اند( سيره ابن هشام: 1/ 516). البتّه گفته مى ‏شود افراد ديگرى از يهود هم اسلام آورده‏اند.( سبل الهدى: 3/ 378) ولى به هر حال تعداد آنان كم است.

[18] . الدّر المنثور: 7/ 380. جعفر مرتضى هم با مخالفت درباره تطبيق آيات قرآنى بر عبداللَّه و تقويت اين روايت ‏مى‏ نويسد: بعيد نيست فضيلت سازى براى ابن سلّام از سوى معاويه باشد به خصوص كه مصداق آيه رعد امير مؤمنان عليه السلام است. استدلال وى به روايتى از كتاب سليم است كه قيس بن سعد آيه را به حضرت على عليه السلام و معاويه آن را به عبداللَّه تفسير كرد.« الصحيح: 4/ 148 و 150»

[19]  الإصابة: 4/ 120.

[20] . ده نفرى كه گفته شده پيامبر آنان را به بهشت وعده داد!

[21] . صحيح البخارى: 4/ 229، الطبقات الكبرى: 2/ 269.

[22] . انساب الأشراف: 6/ 192 و 211، تاريخ الطبرى: 3/ 452.

[23] . تاريخ المدينة: 2/ 1175.

[24] . الطبقات الكبرى: 3/ 59.

[25]  مروج الذهب: 2/ 361، شرح نهج البلاغه: 4/ 9، تاريخ الطبرى: 3/ 452.

[26] . تاريخ خليفه: 126.

 

منبع: معاويه، ج 1 ص: 77

 

 

بازدید : 2640
بازديد امروز : 17962
بازديد ديروز : 19024
بازديد کل : 127584667
بازديد کل : 88864352