امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) اعتراف معاويه به اهميت و ارزش حديث «يا علي أنت مع الحق...» و حديث «منزلت» و احتجاج بدانها بر عليه سعد

(2)

   اعتراف معاويه به اهميت و ارزش حديث «يا علي أنت مع

   الحق...» و حديث «منزلت» و احتجاج بدانها بر عليه سعد

علامه ابن عساكر و ديگر اعلام حديثى و تاريخى سنى نقل كرده ‏اند: معاويه در سفر حج به مدينه مرور كرد، پس در مجلسى كه ابن عباس، سعد بن ابى وقاص، وعبداللَّه بن عمر تجمع داشتند شركت نمود و پس از بحث و گفتگو با ابن عباس كه: چرا حق مرا از باطل غير نشناختى؟! و پاسخ بهت ‏آور او به معاويه، و نيز ايراد همين ‏اعتراض را به سعد بن وقاص، و پاسخ سعد به اينكه من خود شنيدم رسول خدا به‏ على مى ‏گويد:

أنت مع الحق، والحقّ معك حيثما دار

تو با حق هستى و حق هم با تو است، به هر جهتى كه حق دور زند.

معاويه گفت: بايد براى اين ادعا شاهد اقامه كنى.

سعد گفت: اين اُمّ سلمه (زوجه پيامبر) حىّ و حاضر است و بدان شهادت مى ‏دهد.

پس همه برخاسته به خانه اُمّ سلمه رفتند و به طور خلاصه اُمّ سلمه شهادت داد كه ‏رسول خدا اين حديث را در همين خانه من با روى سخن به على ‏عليه السلام ايراد فرمود.

در اين موقع معاويه با روى سخن به سعد گفت: اى ابواسحاق؛ هم ‏اكنون در نزد من از تو پست‏تر كسى نباشد، كه خود اين حديث را درباره على از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم‏ شنيده ‏اى و از بيعت و همكارى با او سرپيچى و تخلّف نموده‏ اى! همانا اگر من اين ‏سخن را از پيامبر شنيده بودم تا به هنگام مردنم خادم و نوكر على بودم(333).

و علامه مسعودى به نقل از محمّد بن جرير طبرى و او از محمّد بن اسحاق بن ابى ‏نجيح قضيّه بحث و گفتگوى معاويه و سعد بن ابى وقّاص را بدينگونه آورده است‏كه: معاويه پس از طواف كعبه در دارالندوة سعد را پهلوى خود بر تخت نشانيد و شروع كرد به بدگوئى از على‏ عليه السلام.

سعد از اينگونه برخورد معاويه ناراحت شد و گفت: مرا بر تخت خود مى ‏نشانى وبه على‏ عليه السلام ناسزا مى ‏گوئى! واللَّه اگر يكى از سه خصلت و امتياز على‏عليه السلام (1 - مصاهرت‏ و دامادى پيامبر، 2 - آنچه را روز قبل از إعطاء پرچم در جنگ خيبر به او فرمود: فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم خدا ورسولش را دوست دارد و فراركننده از صحنه جنگ نباشد و خداوند پيروزى را به‏ دست وى عملى سازد، 3 - و در غزوه تبوك او را خليفه خود در مدينه قرار داد و فرمود: ألا ترضى أن تكون منّى بمنزلة هارون من موسى، إلاّ أنّه لا نبيّ بعدى) براى ‏من وجود داشت نزد من از آنچه آفتاب بر آن مى ‏تابد بهتر بود و تو - اى معاويه – به ‏چنين كسى سبّ و ناسزا مى‏ گوئى!!!

آنگاه از جا برخاست و گفت: نه واللَّه ديگر تا زنده ‏ام با تو در خانه و محلّى بسر نبرم.

بعداً مسعودى اضافه مى‏ كند كه در كتاب على بن محمّد بن سليمان نوفلى آمده: هنگامى كه سعد اين سخنان را به معاويه گفت و برخاست برود، معاويه صداى ‏ناهنجارى از خود سر داد و گفت: اى سعد؛ بنشين تا جواب آنچه را گفتى بشنوى. آرى؛ هيچگاه تو همچون حال نزد من لئيم و پست نبودى كه فعلاً هستى، تو خود چرا (با آنچه درباره على‏ عليه السلام گفتى) او را يارى نكردى و از چه رو از بيعتش خوددارى ‏كردى؟!

«أما إنّي لو سمعت من رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله وسلم ما سمعتَ في على، لكنت له خادماً ماعشت»؛ «بدون شك اگر آنچه را تو در حقّ على از پيامبر شنيدى - و نقل نمودى - من شنيده بودم‏ دوران حياتم خادم على بودم(334).

آرى همانطورى كه مؤمنين با ايراد «أللّهمّ اشغل الظالمين بالظالمين» از خدا مى‏ خواهند ظالمان و متجاوزان را باهم درگير و دست به گريبان كند تا ديگران از شرّشان در امان باشند.

يا به جمله «الفضل ما شهدت به الأعداء» كه گوياى يك واقعيّتى است استناد مى ‏كنند كه مايه فضيلت و برترى آن باشد كه حتّى دشمنان هم بدان گواهى دهند، معاويه و سعد بن وقّاص كه هر يك نهايت ظلم و حق‏ كشى را در حقّ على ‏عليه السلام مرتكب‏ شدند، اينگونه باهم درگير مى ‏شوند و به طرفدارى از على‏ عليه السلام يكديگر را تخطئه‏ مى ‏كنند، هرچند كه معاويه اين فضائل را خود از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم شنيده و مثل حديث ‏منزلت را هم - چنانچه در اين بخش با بيش از ده مصدر به نظر مى‏ رسد - خود نقل ‏نموده، امّا براى كوبيدن سعد بن وقّاص گفت: اگر آنچه را شنيده بودم تا آخر عمر خادم و نوكر على بودم.

راستى در رابطه با اعتراف معاويه به اهميّت و ارزش حديث «أنت مع الحق...» يا حديث «منزلت» و پست ‏ترين كَس شمردنش سعد بن وقّاص را به خاطر تمرّد از يكى‏ از اين دو حديث، بايد به او آفرين گفت.

امّا بدون شك او خود از سعد لئيم‏تر و پست‏تر بود؛ چرا كه اگر قبلاً از حديث «أنت مع الحقّ» يا حديث «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى...» و ديگر احاديث مشابه‏ بى ‏خبر بود - كه نبود - با شنيدن آن از مثل امّ سلمه زوجه صالحه پيامبر و راستگوى ‏مورد قبول عموم محدّثين سنّى و شيعه، باخبر شد و در عين حال آن را ناديده گرفت ودر طول حدود هفتاد سال لعن بر على‏ عليه السلام را بر فراز منابر اسلامى و در خطبه‏ هاى نمازجمعه و ديگر نمازها رسميّت بخشيد(335).

آنچنانكه وقتى عمر بن عبدالعزيز - نه مطلق لعن در مجالس مختلف و بر سرزبان‏ها را - كه فقط لعن بر فراز منابر و ضمن خطبه ‏ها را ممنوع اعلام كرد، مردم‏ فريب ‏خورده از معاويه گفتند: سنّت را ترك و تعطيل نمود(336).

آرى وقتى حديث «أنت مع الحق...» يا حديث «منزلت» داراى چنين نقشى باشد كه‏ معاويه با شنيدنش از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم تا دم مرگ تن به نوكرى و خادمى على بدهد، بدون شك مخالفت با آن پشت نمودن به حق و انكار حق باشد.

تا چه رسد به قيام مسلّحانه بر عليه على ‏عليه السلام و يارانش و اقدام علنى خود معاويه و وادار نمودن او مسلمانان را به لعن و ناسزاگوئى به او كه جز به كفر و ضدّيت با اسلام و پيغمبرش به چيزى تفسير نمى‏ شود و نخواهد شد.(337)


333) تاريخ دمشق: 157/20 ذيل شرح حال و ترجمه سعد بن وقاص (تاريخ دمشق بخش امام على‏ عليه السلام: ج 3 پاورقى156 چ 2)، اعتقاد اهل السنة عبدالعزيز اُشنهى شافعى (مناقب سروى: 62/3)، مجمع الزوائد هيثمى: 236/7 به نقل ازحافظ بزار، مفتاح النجاء بدخشى مخطوط: 166 (ملحقات احقاق: 631/5)، ارجح المطالب امر تسرى: 600 به نقل ازحافظ ابن مردويه اصفهانى.

334) مروج الذهب ضمن شرح خلافت معاويه: 61/1، و در چاپ حاشيه كامل ابن اثير: 81/6، تذكرة الخواص سبطابن جوزى: 19 به طور مختصر.

335) شرح ابن ابى الحديد: 220/13 و 221.

336) شرح ابن ابى الحديد: 222/13.

337) الإمام اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام از ديدگاه خلفاء: 193.

 

 

منبع: معاويه ج ... ص ...

 

بازدید : 1830
بازديد امروز : 14687
بازديد ديروز : 23196
بازديد کل : 127624508
بازديد کل : 88884273