امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(14) معاويه و احنف بن قيس

(14)

معاويه و احنف بن قيس

   احمد بن حنبل از عايشه با سند معتبر آورده كه: مردى در برابر عايشه به بدگويى ‏از على ‏عليه السلام و عمار پرداخت.

   عايشه گفت: درباره على چيزى به تو نمى‏ گويم، امّا درباره عمار شنيدم كه ‏پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: هيچ‏گاه او را ميان دو كار مخيّر نمى ‏سازند مگر آن‏كه نزديك‏ترين آن‏ها به هدايت را برمى‏ گزيند.

   عمار از نخستين روز زندگى ‏اش در اسلام زيست و تا آخرين روز زندگى‏ اش باعلى‏ عليه السلام بود. او در صفّين در سپاه على ‏عليه السلام و در سنّ نود سالگى كشته شد و گروه‏ ستمكار و متجاوزى كه بر او و على ‏عليه السلام شوريده بودند، او را به شهادت رساندند.

   پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم وصيّت كرد(617) على ‏عليه السلام او را غسل بدهد و كفن و دفن نمايد وقرض‏هاى او را بپردازد و وعده ‏هايش را عملى كند و ذمّه وى را برى نمايد و مسائل ‏اختلافى را براى مردم بيان كند، سپردن چنين مسئوليّت‏ هايى به على ‏عليه السلام تنها به اين‏ دليل بود كه على‏ عليه السلام همتاى او در خانواده ‏اش تلقّى مى‏ شد.

   به دليل همين شايستگى على‏عليه السلام بود كه در صفّين هشتاد تن از صحابه كه همه ‏بدرى بوده، با على‏ عليه السلام همراه شدند كه همه اهل بهشت بودند.

   ولى همراهانِ معاويه را فريب ‏خوردگان و دنياپرستان تشكيل مى‏ دادند و پس از آن ‏در زمان حيات معاويه و بعد از مرگش كردند آنچه كردند.

   امّت، جايگاه على ‏عليه السلام و معاويه را به ضرب المثلى تبديل كردند و همواره ‏مى ‏گفتند: معاويه كجا و على‏ عليه السلام كجا؟

   احنف بن قيس مى ‏گويد: نزد معاويه رفتم. برايم غذاى گرم و سرد و شيرين وترش آورد، بسيار شگفت‏ زده شدم. پس از آن غذايى آورد كه نوع آن را نمى ‏دانستم، پرسيدم: اين چه نوع غذاست؟ گفت: دل و جگر مرغابى است كه آن را با مغز انباشته ‏اند... و با روغن پسته جوشانده ‏اند و بر آن شكر پاشيده‏ اند...

   من گريستم، گفت: چرا گريه مى‏ كنى؟ گفتم: به ياد على‏ عليه السلام افتادم... من نزد او بودم ‏كه وقت افطار شد (وى روزه بود) از من خواست كه نزدش بمانم، براى او مَشك سربه مهرى آوردند، پرسيدم: در اين چيست؟

   فرمود: آرد جو، پرسيدم: ترسيدى از آن بردارند يا بخل ورزيدى (كه سرش را مُهر كردى؟! فرمود: نه، هيچكدام؛ ولى ترسيدم حسن و حسين آن را با روغن زيتون ‏بياميزند. گفتم: اميرالمؤمنين؛ آيا چنين كارى حرام است؟

   فرمود: نه، ولى بر امامانِ حق واجب است كه خود را از ضعيفانِ مردم به شمار آورند تا فقير از فقر خود دلگير نشود.

   معاويه گفت: از كسى ياد كردى كه فضيلتش قابل انكار نيست.(618)


617) يكى از  متونى كه آشكار نشان مى ‏دهد پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، على‏ عليه السلام را به امامت پس از خود، نصب كرده اين است:محمّد بن حميد رازى - كه مورد اعتماد پيشوايانى چون احمد و يحيى و ابن جرير طبرى و بغوى است - از ابوبريده نقل ‏مى ‏كند كه: هر پيامبرى، وصىّ و وارثى دارد و وصىّ و وارث من، علىّ بن ابى طالب‏ عليه السلام است. و حديث ديگرى به‏ همين معنى از سلمان فارسى روايت شده است كه حضرت به فاطمه ‏عليها السلام فرمود: اى فاطمه؛ آيا خرسند نيستى كه خدابر مردم زمين نگريست و دو مرد را برگزيد، پدرت و شوهرت؟

   ابن عبّاس آورده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به حضرت فاطمه‏ عليها السلام فرمود: آيا خرسند نيستى كه نخستين مسلمان جهان‏ و داناترين مردم را به همسرى تو درآوردم و تو سرور زنان امّت من هستى چنانكه، مريم سرور زنان قوم خود بود؟ اى فاطمه؛ آيا خرسند نيستى كه خدا به مردم زمين نگريست و دو تن را برگزيد، يكى پدرت و ديگرى شوهرت؟

   از جمله اين‏ كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به حسين‏ عليه السلام فرمود: پسرم؛ (حسين) امام و فرزندِ امام و برادر امام و پدر نُه امام است‏ كه نهمين آن‏ها قائم‏ عليه السلام است.

618) پيشواى علم و معرفت: 342.

 

منبع: معاویه ج ... ص ...

 

 

بازدید : 1953
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 22909
بازديد کل : 128863107
بازديد کل : 89521532