(2)
علم و عمل سليمان بن عبدالملك
سليمان جمعى از افراد از جمله قاسم بن محمّد بن ابى بكر و سالم بن عبداللَّه وعبداللَّه بن عمر و خارجة بن زيد و ابوبكر بن حزم را فراخواند و راجع به حجّ از ايشان پرسش كرد و به اختلاف پاسخش دادند و هر كدام از ايشان چيزى گفت كه با ديگرى موافق نيامد، پس گفت: امير مؤمنان عبدالملك! چه كرد؟
به او گفته شد: اينطور.
گفت: من هم كار او را انجام مى دهم و اختلاف شما را رها مى كنم.
سليمان از مكّه به سوى بيت المقدّس بازگشت و جذاميان پيرامون منزلش را گرفتند و زنگهاى خود را زدند چنانكه او را از خواب بازداشتند و چون درباره ايشان جستجو كرد، و از رنجى كه از ايشان به مردم مى رسد خبر يافت دستور داد كه آنان را بسوزانند و گفت: اگر در اينان خيرى بود، خداى ايشان را به اين بلا گرفتار نمى ساخت، ليكن عمر با او سخن گفت تا دست از ايشان بداشت و دستور داد آنان رابه دهكده اى دوردست تبعيد كنند تا با مردم آميزش نداشته باشند.(1463)
1463) تاريخ يعقوبى: 258/2.
منبع: معاویه ج ... ص ...
بازديد امروز : 2358
بازديد ديروز : 24593
بازديد کل : 89481449
|