امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(8) عمر بن عبدالعزیز فردی ظالم بود

(8)

عمر بن عبدالعزیز فردی ظالم بود

   منصور هم كه در سخن خود عمر بن عبدالعزيز را بر ديگر خليفگان اموى برترى ‏داده است از او به يك چشم ميان كوران تعبير كرده است، و شما امويان چنين‏ مى ‏پنداريد كه او زاهد و پارسا و پرهيزكار بوده است.

   عمر بن عبدالعزيز چگونه اين‏ چنين بوده است و حال آنكه خُبَيْب بن عبداللَّه بن ‏زبير را صد تازيانه زد و در روزى سرد و زمستانى مشك آب سردى بر سرش ريخت‏ و گرفتار كزاز و فلج شد و مرد(2653).

   عمر بن عبدالعزيز نه اقرار به خون او كرد و نه حقّ اولياى او را پرداخت و نه ‏دادخواهى كرد. خبيب از كسانى نبوده است كه حدود شرعى و احكام آن و قصاص براو لازم شده باشد و گفته مى ‏شود كه براى اجراى آن مطيع بوده است و همان‏ تازيانه‏ زدن جان او را مى‏ گرفته است و بر فرض كه بگوييد تازيانه زدن او براى تعزير وادب كردنش لازم بوده است، ديگر چه بهانه و دليلى براى ريختن آب سرد در روز زمستانى آن هم پس از صد تازيانه وجود دارد.

   و چون به عمر بن عبدالعزيز خبر رسيد كه سليمان بن عبدالملك مى‏ خواهد كسى‏ را به جانشينى خود معرّفى كند، آمد و در جايى كه آمد و شد پيش سليمان بود نشست ‏و به رجاء بن حبوة گفت: تو را به خدا سوگند مى ‏دهم كه در مورد خلافت و فرمانروايى از من نام نبرى و به من اشاره نكنى كه به خدا سوگند مرا بر اين كار تاب وتوان نيست.

   رجاء گفت: خدا تو را بكشد كه چه قدر بر آن حريصى.

   و هنگامى كه وليد بن عبدالملك خبر مرگ حجّاج را آورد و به عمر بن عبدالعزيز گفت: اى ابوحفص؛ حجّاج مرد.

   عمر گفت: مگر نه اين است كه حجّاج يكى از افراد خاندان ما بود! و هنگام ‏خلافت خود گفت: اگر نه اين است كه بيعت يزيد بن عاتكه بر گردن مردم است، خلافت پس از خود را در شورايى مركّب از اسماعيل بن اميّة بن عمر بن سعيد اشدق، و قاسم بن محمّد بن ابى بكر كه متديّن و دلير قريش است و سالم بن عبداللَّه بن عمر قرار مى ‏دادم. براى عمر بن عبدالعزيز هيچ زيان و گناهى نبود و هيچ كاستى نداشت كه‏ علىّ بن عبداللَّه بن عبّاس و علىّ بن حسين ‏عليهما السلام را هم در آن شورا قرار دهد، و بديهى ‏است كه او نمى‏ خواسته است كسى از قبيله تيم و عدى را در آن راهى باشد بلكه كار رابراى امويان تدبير مى ‏كرده است، ولى اشكال در اين است كه گويا در نظرش هيچ ‏كس ‏از بنى‏ هاشم شايستگى عضويّت آن شورا را نداشته است.(2654)


2653) عمر بن عبدالعزيز اين كار را در سال 93 هجرى به فرمان وليد بن عبدالملك انجام داده است. به ترجمه نهاية الارب: 252/6 و ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده: 3868 مراجعه فرماييد.

2654) جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 411/6.

 

منبع: معاویه ج ... ص ...

 

بازدید : 2103
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 20374
بازديد کل : 127589490
بازديد کل : 88866764