(9)
طرفدارى انصار از اميرالمؤمنين عليه السلام
پس از شكست در سقيفه
انصار بعد از شكست در سقيفه، پشيمان شدند و على عليه السلام را در مشاجرات خود با قريش مطرح مى كردند، حتّى عدّه اى از آنها آمدند و به آن حضرت در صورت قيام براى گرفتن حقّ خود، وعده يارى دادند، على عليه السلام به آنها فرمود كه هنگام صبح با سرهاى تراشيده بيايند، ولى تنها سه نفر آمدند !(86).
وقتى كه ميان انصار و قريش بعد از سقيفه نزاع و اختلاف برقرار بود و خطبا وشعراى قريش عليه انصار شعر و خطبه ايراد مى كردند و مى خواستند انتقام كشتگان بدر و احد را از آنها بگيرند، امير مؤمنان عليه السلام از آنها دفاع كرد و به پسرعمويش «فضل بن عباس» دستور داد كه در دفاع از انصار شعر بگويد. انصار هم متقابلاً از «حسّان بن ثابت» خواستند براى تشكّر از آنها شعر بگويد و او در شعرش از امير مؤمنان عليه السلام به عنوان وصىّ رسول خدا نام برد(87).
با گذشت زمان، جبهه گيرى انصار و امير مؤمنان عليه السلام به هم نزديك شد و «قيس بن سعد» - رئيس انصار - از ياران صميمى و نزديك آن حضرت به شمار مى آمد. وقتى كه على عليه السلام به خلافت رسيد، انصار با اشتياق از آن استقبال كردند و خطباى انصار، خطابه هاى شورانگيز و دلنشينى به طرفدارى امير مؤمنان عليه السلام ايراد كردند. «ثابت بن قيس بن شماس» خطيب انصار، نخستين خطيبى بود كه برخاست و سخنرانى كرد وسخان او حاكى از رضايت و اشتياق آنها به خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام است، او طىّ سخنانى گفت:
به خدا سوگند اى امير مؤمنان؛ اگر چه آنها در زمامدارى از تو پيش افتادند ولى در دين نتوانستند از تو جلو بيفتند. اگر ديروز از تو سبقت جستند، امروز به آنها رسيدى... آنان در آنچه نمى دانستند به تو محتاج بودند، ولى تو با علمى كه دارى به هيچ كس نياز ندارى.
بعد از او، «خُزيمة بن ثابت، ذوالشهادتين» برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين؛ مابراى اين كار، جز تو را شايسته نمى دانيم. اگر قلبمان به ما راست گفته باشد، اين كار تنها از آن تو است، و تو نخستين ايمان آورنده و داناترين مردم به خدا و سزاوارترين آنها به پيامبر هستى و چيزي را كه آنها دارند تو نيز دارى، ولى آنچه را كه تو دارى آنها ندارند.
همانطور كه قريش در مقابل انصار از خلافت ابوبكر دفاع مى كردند و آنها را متّهم به پيمان شكنى مى نمودند، انصار هم از خلافت امير مؤمنان عليه السلام در مقابل قريش و بنى اميّه دفاع مى كردند. بعد از بيعت با امير مؤمنان عليه السلام، عدّه اى از قريش به خونخواهى عثمان برخاستند و كشتن قاتلين عثمان را خواستار شدند و در مقابل اميرمؤمنان عليه السلام جبهه گرفتند. «ابوالهيثم، عمّار، ابوايّوب و سهل بن حنيف» با جمعى ازانصار خدمت على عليه السلام رسيدند و گفتند: يا اميرالمؤمنين؛ اينها نقض پيمان نموده و انصار تا آخر، از خلافت آن حضرت دفاع كرده و حامى آن بودند و با تمام قوا در جنگهاى آن حضرت عليه ناكثين، قاسطين و مارقين شركت جستند و «قيس بن سعد» رئيس انصار، آخرين مدافع از خلافت آن حضرت و فرزنش امام حسن عليه السلام بود.
از آن سو، امير مؤمنان عليه السلام نيز انصار را به صحنه آورد و به آنها ارزش داد و وارد سياست كرد و به حكومت شهرها گماشت و به فرماندهى سپاه منصوب كرد. مردانى از انصار چون «قيس بن سعد، سهل به حنيف، عثمان بن حنيف، ابو مسعود انصارى، ابوايّوب، ابوسعيد خدرى، خزيمة بن ثابت، ابو امامه و ابوعمر» از رجال ودولتمردان سرشناس اميرالمؤمنين عليه السلام بودند.
على عليه السلام حكومت مهمترين بخش از دولت اسلامى را كه مصر بود به «قيس بن سعد» رئيس انصار واگذار كرد. بدين ترتيب، آنها را در حكومت شريك ساخت. ونيز در امور نطامى هم مانند پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از آنان استفاده مى كرد و مأموريّت هاى حسّاسى به آنها مى داد(88).(89)
86) تاريخ يعقوبى: 126/2.
87) تاريخ يعقوبى: 128/2.
88) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 39/7.
89) پژوهشى پيرامون انصار: 164.
منبع: معاویه ج ... ص ...
بازديد امروز : 33324
بازديد ديروز : 28544
بازديد کل : 89312322
|