(1)
خواب متوكّل و کشته شدن او
در «لطائف الطوائف» گويد: روزى متوكّل با بعضى از محرمان خود گفت كه ديشب ابوتراب را در خواب ديدم كه تازيانه اى كشيد و هفت تازيانه محكم بر من زد و من از اين خواب هراسانم.
پس حكماء و معبّران را طلبيد و خواب را گفت. ايشان در يكديگر نگريستند وهر يك به ديگرى حواله كردند.
متوكّل دريافت و گفت: آنچه تعبير است بگوييد كه به شما از من غضبى متوجّه نمى شود.
يكى كه اعلم و اجرء بود گفت: در تعبير تازيانه اشاره است به شمشير كه بر تو برسد و بعيد است كه به خير بگذرد و او از آن تعبير انديشه مند شده بود. بعد از چند روز جمعى از تركان به بارگاه او درآمدند و او را كشته و پسرش منتصر را به خلافت برداشتند و او به خلاف پدر، سادات علوى را تفقّد مى نمود و چون خواب را از پدر شنيده بود، گفت: تحقيق كنيد كه پدرم به چند پاره شده؟
گفتند: شش پاره.
گفت: او هفت تازيانه خورده بود بايد كه هفت پاره شده باشد. بعد از تجسّس ديدند كه يك بند انگشت دستش جدا شده بود و بر همگان صحّت آن خواب ظاهر شد.
در كتاب «زينة المجالس: 94» و تاريخ نگارستان نيز اين خواب متوكّل مذكور است.(1477)
1477) نفائح العلاّم فى سوانح الأيّام: 71/2.
منبع: معاویه ج ... ص ...
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 29999
بازديد کل : 89354439
|