امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) قصرهاى عبّاسيان

(2)

قصرهاى عبّاسيان

   وقتى پايتخت خلافت از دمشق به بغداد افتاد هنر ايرانى در هنر اسلامى نفوذ فراوان يافت. خليفگان عبّاسى و اميران و وزيران و همه بزرگان دولت به ساختن ‏قصرهاى زيبا دلبستگى داشتند. منصور در وسط بغداد «قصر الذهب» را بساخت كه‏ در صدر آن ايوانى بود به طول سى ذراع و پهناى بيست ذراع و بر ايوان قبّه ‏اى بود كه ‏روى آن جايگاهى ساخته بودند و گنبد خضرا بر فراز اين جايگاه بود.

   بلندى «قصر الذهب» هشتاد ذراع بود كه همه بنا را با گچ و آجر ساخته بودند واطاق‏ها را بر ستون ‏هائى از چوب ساج برآورده بودند. اطاق‏ها را از چوب پوشانيده‏ بودند و به لاجورد رنگ كرده بودند. قصر الذهب همچنان ببود تا هارون آن را ويران‏كرد و از نو بساخت. بر قبّه قصر تمثال سوارى بود كه نيزه ‏اى به دست داشت و همراه ‏باد مى‏ گشت.

   گويند: چون تمثال قصر رو به سوئى مى ‏كرد و نيزه را بدان ‏سو مى‏ گشاد معلوم‏ مى ‏شد كه خارجيان در آن ناحيه فتنه خواهند كرد. نگفته پيداست كه اين افسانه‏ اى ‏اغراق ‏آميز است.

   از جمله قصور بغداد «قصر الخلد» بود كه بر كنار دجله روبروى دروازه خراسان ‏بود. منصور در بنياد و تزيين اين قصر چندان مبالغه كرد كه آن را به تشبيه بهشت «قصر الخلد» نام كرد.

   مهدى نيز قصر وضاح را به نزديكى قصر رصافه بساخت. از قصور معروف بغداد قصر عيسى بود كه عيسى بن على عبّاسى بر كنار دجله بساخت. در آن روزگار بعضى‏ ساختمان ‏هاى بغداد چند طبقه بود و در تزيين آن از هنر پارسى مدد گرفته بودند.

   پيشرفت معمارى عبّاسيان را از آن قبّه‏ ها كه بر چهار دروازه بغداد ساخته بودند توان دريافت. قطر هر يك از قبّه‏ ها پنجاه ذراع بود و زينت آن را از طلا كرده بودند. منصور بر اسب به درون قبّه مى‏ رفت، بر هر قبّه تمثالى بود كه باد آن را مى‏ گردانيد. خليفه براى استراحت بدين قبّه‏ ها رو مى ‏كرد و چون مى‏ خواست آب روان ببيند بر قبّه ‏دروازه خراسان مى ‏نشست و چون مى ‏خواست محلاّت شهر را بنگرد به قبّه دروازه ‏شام مقام مى گرفت و چون مى‏ خواست بازارهاى كرخ را ببيند بر قبّه دروازه بصره ‏مى ‏رفت و چون مى‏ خواست باغستان‏ها و مزارع را بنگرد به قبّه دروازه كوفه جلوس ‏مى ‏كرد. خليفگان فاطمى نيز به دوران قدرت خويش در فسطاط و قاهره نظير اين ‏قبّه ‏ها را ساختند.

   از نمونه‏ هاى زيباى تزيين دوران عبّاسى آن نقش و نگارهاست كه به وسيله ‏گچ ‏برى در قسمت پايين ديوارها مى ‏كردند و چيزى از آن در ضمن حفارى از ويرانه‏ هاى سامره بدست آمده است و هم آن تصويرها كه از گچ، بر ديوار قصور مى ‏كردند و نمونه‏ هاى آن به دست باستان‏ شناسان افتاده است. در اين گچ ‏برى ‏ها تصوير حيوانات و پرندگان و شكارچيان و زنان در حال رقص ديده مى ‏شود. به ‏دوران عبّاسى تزيين منسوجات و فلزّات و سفال با نقش‏هاى بديع رونقى يافته بود و نمونه‏ هاى آن به بازارهاى مصر و آفريقا و ايران مى ‏رسيد.

   عبّاسيان تنها به آبادى شهرها چون بغداد و سامره توجّه نداشتند بلكه در راه مكّه‏ نيز قصرها ساختند. به گفته طبرى، مهدى فرمان داد تا در راه مكّه قصرها بسازند بزرگتر از آنچه سفاح از قادسيّه تا زباله ساخته بود و نيز ساخته‏ هاى سفاح را وسعت‏ دهند. ساخته‏ هاى منصور را به حال خود گذاشت و بگفت تا در هر آبگاه آبگيره‏ ها ساختند و بركه‏ ها حفر كردند و در جامع بصره بيفزود و بگفت تا اطاقك را از مسجدها بردارند و منبرها را به اندازه منبر پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم كوتاه كنند و در اين باب نامه‏ ها به آفاق نوشت. وسعت مسجدالحرام را نيز بيفزود.

   مسعودى درباره قصر محمّد بن سليمان ولايتدار بصره به دوران مهدى گويد: چون قصر خويش را بر كنار يكى از رودها بساخت عبدالصمد بن شبه بر او درآمد گفت: بناى مرا چگونه مى ‏بينى؟

   گفت: بنائى ساخته‏اى نكو در عرصه‏ اى زيبا كه هوائى رقيق دارد بر آبى خوب ميان‏ دكل‏ها و زيبايان و آهوان.

   محمّد گفت: بناى اين سخن كه تو كردى از بناى من زيباتر است.

   عبّاسيان همگى به ساختمان دلبستگى داشتند. مسعودى گويد: معتصم ساختمان ‏كردن را دوست داشت و مى ‏گفت: در اينكار نكوئى ‏هاست؛ زمين را آباد كند و خراج‏ را بيفزايد و دارائى را فزون كند و چهارپايان را به رفاه آرد و نرخ‏ها را كاهش دهد و معيشت را وسعت دهد و كسب را به رونق آرد.

   و به وزير خود محمّد بن عبدالملك مى ‏گفت: هر جا كه ده درم خرج كنى و سال ‏بعد يازده درهم بيارد درباره آن با من مشورت مكن.

      بناى بغداد

   اكنون شمّه‏ اى درباره ساختمان بغداد كه بزرگترين يادگار دوران عبّاسيان است ‏مى ‏آوريم. از آغاز دوران اسلام رسم بود كه هر خاندانى پايتخت تازه برگزيند و اين ‏رسم به تبعيّت پيمبر صلى الله عليه وآله وسلم بود كه پايتخت خويش را به يثرب آورد و نام آن «مدينه ‏الرسول» شد.

   چون حضرت علىّ بن ابى طالب‏ عليه السلام به خلافت رسيد پايتخت را از يثرب به كوفه ‏برد و در نتيجه اين انتقال توازنى كه ميان قبايل عرب بود درهم ريخت و قبايل مقيم‏ كوفه به هنگام كار با وى وفا و مردانگى نكردند.

   معاويه دمشق را پايتخت خويش كرد كه از زمان حكومت شام به كمك ياران وبستگان و هم به وسيله عطاياى فراوان نفوذ خويش را در آن ولايت افزوده بود وياران و دلبستگاه فراهم آورده بود.

   به علاوه شام سرزمينى حاصلخيز بود و هم به ديار حجاز مركز اسلام نزديك بود و با موطن قبايل عرب كه به هنگام ضرورت تدارك سپاه از ايشان مى ‏بايست كرد فاصله بسيار نداشت. به علاوه دمشق به حدود روم شرقى كه امويان با آن سر پيكارداشتند نزديك بود.

   و چون عبّاسيان دولت يافتند دمشق را كه اقامتگاه امويان و ياران ايشان بود و به‏ نزديك سر حدّات روم بود و از هجوم روميان در امان نبود و هم از قلمرو پارسيان كه‏ قوّت عبّاسيان از آنجا بود دور بود براى پايتختى خويش مناسب نديدند و به فكر تغيير پايتخت افتادند.

   در اثناى فتوحات اسلام در عراق دو شهر پديد آمد كه مركز سپاه مسلمانان بود. يكى بصره بود به نزديك مصب دجله و ديگرى كوفه بر كناره فرات كه كاروان‏هاى‏ حجاز براى وصول به قلمرو پارسيان از آنجا مى ‏گذشت. سفاح خليفه نخستين در مجاورت انبار - شهر پارسى قديم كه بر كناره شرقى فرات بود - قصرى ساخت و نام ‏آن را هاشميّه كرد و چون سفاح بمرد و منصور به خلافت رسيد او نيز قصرى به نام‏ هاشميّه بساخت. هاشميّه منصور مابين كوفه و حيره قرار داشت كه آن نيز شهر قديم‏ پارسى بود. منصور مى‏ خواست حيره را پايتخت كند امّا چون نزديك كوفه بود وشيعيان در آن نفوذ داشتند به علاوه مقرّ قبايل عرب بود كه از فتنه نمى ‏نشستند از اينكار چشم پوشيد.

   به خصوص از پس فتنه راونديان از آن شهر نفرتى بيشتر داشت. به علاوه كوفه وهمه شهرهاى مجاور آن در حدود صحراى بزرگ بود كه گاه و بيگاه طوفان ريگ بدان‏مى‏رسيد، بنابراين منصور به فكر انتخاب پايتخت افتاد و از پس دقّت بسيار محل‏بغداد را انتخاب كرد كه نزديك دجله بود و در اراضى حاصلخيز.(2257)


2257) تاريخ سياسى اسلام (دكتر حسن ابراهيم ‏حسن): 306/2.

 

منبع: معاویه ج ... ص ...

 

بازدید : 2033
بازديد امروز : 11957
بازديد ديروز : 19024
بازديد کل : 127572659
بازديد کل : 88858348