امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(1) حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از جنگ جمل

(1)

حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از جنگ جمل

عمر بن سعد، از يزيد بن صلت، از عامر اسدى نقل مى‏ كند كه مى‏ گفته است: اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام پس از فتح بصره، همراه عمر بن سلمه ارحبى براى مردم كوفه ‏اين نامه را فرستاد:(2795)

از بنده خدا علىّ بن ابى طالب به قرظة بن كعب و ديگر مسلمانان كه پيش اويند.

سلام بر شما باد؛ نخست خداوندى را كه خدايى جز او نيست ستايش مى ‏كنم و بعد، ما با آن قوم از امّت خود كه بيعت ما را گسسته و اتّحاد ما را گسيخته و بر ماستم و خروج كرده بودند روياروى شديم و نخست با آنان در پيشگاه خداوند حجّت و برهان آورديم و خداوند ما را بر ايشان پيروزى داد و طلحه و زبير كشته ‏شدند و من قبلاً آنان را بيم و اندرز دادم و صالحان امت را بر آنان گواه گفتم ولى ‏از مرشدان اطاعت نكردند و پند خيرخواهان را نپذيرفتند. و ستمگران به عايشه‏ پناه بردند و گروهى بيرون از شمار بر گرد او كشته شدند و شمار آنا را كسى جز خدا نمى ‏داند و سپس خداوند بر چهره بقيّه ايشان فروكوفت و پشت به جنگ‏ كردند و گريختند و ناقه صالح بر قوم خود شومتر از عايشه بر مردم اين شهر نبوده است، با اين تفاوت كه عايشه مرتكب گناهى بزرگ شده است كه از فرمان ‏خدا و پيامبرش سرپيچى كرده و مردم را فريب داده است و ميان مؤمنان تفرقه ‏انداخته و خون مسلمانان را ريخته و هيچ دليل و برهان و عذرى نداشته است، وهمين كه خداوند آنان را شكست داد فرمان دادم هيچ گريخته و مجروحى تعقيب و كشته نشود و هيچ پرده ‏اى دريده نشود و به هيچ خانه ‏اى بدون اجازه وارد نشوند و من همه مردم را امان دادم. و مردانى صالح و شايسته از ما شهيد شدند كه خداوند حسنات آنان را افزون و درجات ايشان را برتر نمايد و به آنان پاداش ‏صابران را ارزانى دارد و به آنان بهترين پاداشى كه به فرمانبرداران و سپاسگزاران ‏نعمت خدا داده مى‏ شود از سوى خاندان پيامبرشان داده شود. همانا كه شما سخن مرا شنيديد و اطاعت كرديد و فراخوانده شديد و اجابت كرديد؛ چه نيكو برادران و ياران حق بوديد و هستيد. و سلام و رحمت و بركات خداوند بر شماباد.

   اين نامه را عبداللَّه بن ابى رافع در رجب سال سى و ششم هجرت نوشت.

   روش اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام درباره مردم بصره

   مطر بن خليفه از  منذر ثورى نقل مى‏ كند كه چون در جنگ جمل مردم منهزم شدند و روى به گريز نهادند، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمان داد: منادى ندا دهد كه هيچ زخمى وخسته‏ اى را مكشيد و هيچ گريخته ‏اى را تعقيب مكنيد، و فقط آنچه از سلاح و مركب‏ كه در لشكرگاه بود تقسيم كرد.

   سفيان بن سعد مى‏ گويد: عمّار به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: عقيده شما در مورد اسيرگرفتن زن و فرزندان اينان چيست؟ فرمود:

هيچ راهى بر آن نيست و ما فقط با كسانى كه با ما جنگ كرده ‏اند جنگ كرده‏ ايم.

   و چون مركب و سلاحى را كه در لشكرگاه بود تقسيم كرد يكى از يارانش كه ازقاريان بود گفت: بايد از زنان و فرزندان و ديگر اموال ايشان هم ميان ما تقسيم كنى وگرنه به چه دليل ريختن خون‏هاى ايشان حلال باشد و تصرّف اموال آنان حرام؟

   فرمود:

بر اين زنان و فرزندان هيچ راهى نيست كه آنان در سرزمين مسلمانانند و همانا فقط كسانى را كه با ما جنگ كرده ‏اند و كسانى را كه بر ما ستم كرده‏ اند كشته ايم ‏ولى اموال ايشان ميراث كسانى است كه مستحقّ دريافت آنند و ارحام و خويشاوندان ايشانند.

   عمّار - كه خدايش رحمت كند - گفت: بنابراين گريختگان آنان را تعقيب نمى‏ كنيم‏ و زخمى‏ ها را نمى كشيم.

   فرمود: آرى كه من همگان را امان داده ام.(2796)


2795) براى اطّلاع بيشتر رجوع كنيد به: بحار الأنوار: 332 - 334/32.

2796) نبرد جمل: 242.

 

منبع: معاويه ج ...  ص ...

 

بازدید : 2014
بازديد امروز : 16595
بازديد ديروز : 19024
بازديد کل : 127581933
بازديد کل : 88862985