امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
8) ابوبكر از فرومايگان قريش

8) ابوبكر از فرومايگان قريش

   مدائنى در كتاب «الأمثال» از مفضّل ضبى نقل مى‏كند كه چون پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم براى عرضه داشتن خود بر قبايل، از مكّه‏ بيرون رفت (نخست) به قبيله ربيعه رفت و اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام و ابوبكر نيز همراه ايشان بودند.(29) به يكى ازقرارگاههاى اعراب رسيدند، ابوبكر - كه نسب‏ شناس بود! - پيش رفت سلام داد پاسخ او را دادند. ابوبكر پرسيد: شما ازكدام قبيله‏ ايد؟
   گفتند: از ربيعه‏ ايم.
   گفت: آيا از سران و اشراف ايشانيد يا از گروه ‏هاى متوسّط؟
   گفتند: از سران بزرگ.
   گفت: نسب شما به كداميك از سران بزرگ مى‏ رسد؟
   گفتند: از ذهل اكبر.
   ابوبكر گفت: آيا عوف كه درباره او گفته‏ اند: آزاده‏ اى در برابر او نيست و همه برده اويند، از شماست؟
   گفتند: نه.
   ابوبكر پرسيد: آيا بسطام صاحب رايت كه همه قبايل به او توجّه مى‏ كنند از شماست؟
   گفتند: نه.
   پرسيد: آيا جساس (حبّاش بن مرّة، خ) كه پناه‏دهنده پناهندگان و مددكار و مدافع همسايگان است از شماست؟
   گفتند: نه.
   گفت: آيا حوفزان كشنده پادشاهان و گيرنده جان آنان از شماست؟
   گفتند: نه.
   گفت: آى مزدلف كه صاحب عمامه مشخّص و يكتاست از شماست؟
   گفتند: نه.
   پرسيد: آيا شما دايى‏هاى پادشاهان كنده‏ ايد؟
   گفتند: نه.
   ابوبكر گفت: پس در اين صورت شما ذهل بزرگ نيستيد، شما ذهل كوچكيد.
   نوجوانى كه تازه بر چهره‏اش موى رسته و نامش دغفل بود برخاست و اين بيت را خواند: «كسى كه از ما چيزى‏ مى‏ پرسد، بر اوست كه ما هم از او بپرسيم و بار و سنگينى را، بر فرض كه آن را نشناسى، بايد تحمّل كنى».
   اى فلان؛ تو از ما پرسيدى و ما بدون آنكه چيزى از تو پوشيده داريم پاسخت گفتيم، اينك بگو: تو از كدام قبيله‏ اى؟
   ابوبكر گفت: از قريش.
   جوان گفت: به‏ به؛ قبيله شرف و رياست. از كدام شاخه قريشى؟
   گفت: از تيم بن مرّة.
   گفت: كار را آسان كردى «و به تيرانداز، ميدان دادى»(30). آيا قصى بن كلاب كه همه قبايل «فهر» را جمع كرد و به او «مجمع» مى‏ گفتند از شماست؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا هاشم كه براى قوم خود تريد فراهم مى‏كرد از شماست؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا شيبة الحمد (عبدالمطلب) كه به پرندگان آسمان هم خوراك مى‏ داد از شماست؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا از گروهى هستى كه براى كوچ كردن مردم از عرفات اجازه مى دهند؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا از گروهى هستى كه عهده‏ دار پذيرايى حجّاج باشند؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا از گروهى هستى كه مورد مشورت قرار مى‏ گيرند؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا از پرده‏ دارانى؟
   گفت: نه.
   پرسيد: آيا از كسانى هستى كه عهده‏ دار آب رسانى و آب‏ دادن به حاجيانند؟
   ابوبكر گفت: نه. و لگام ناقه خود را كشيد و شتابان به سوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم برگشت و از دست آن نوجوان‏ مى‏ گريخت.
   دغفل اين مصراع را خواند: «گرفتار سيل خروشان شد كه او را در كام خود كشيد. همانا به خدا سوگند؛ اگر مى‏ ايستادى به تو خبر مى‏دادم كه از فرومايگان قريشى».
   پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم لبخند زد و اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام فرمود:
اى ابوبكر؛ گرفتار مرد زيركى شدى و در دام افتادى.
   گفت: آرى؛ «دست بالا دست بسيار است» و بلاء و گرفتارى بر زبان گماشته است. و (اين سخن ابوبكر) به‏ صورت ضرب المثل درآمد.(31)


29) براى اطّلاع بيشتر در مورد اين موضوع در منابع فارسى، ر.ك: ترجمه دلايل النبوة بيهقى: 120/2 و ترجمه نهاية الارب: 291/1 به قلم مترجم نهج البلاغه ابن ابى‏ الحديد.

30) از امثال عرب است.

31) جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 293/2.

 

منبع: معاويه ج ... ص ...

 

بازدید : 1008
بازديد امروز : 5372
بازديد ديروز : 23196
بازديد کل : 127605877
بازديد کل : 88874957