امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
اعتقاد به امام هادى عليه السلام

اعتقاد به امام هادى عليه السلام

ابو محمّد بصرى از ابو العبّاس، دايى فرزند كاتب ابراهيم بن محمد نقل مى‏ كند و مى‏ گويد:

ما در مورد امامت امام هادى عليه السلام سخن مى ‏گفتيم كه ابو العبّاس رو به من‏كرد و گفت: اى ابو محمّد! من در اين مورد به چيزى اعتقاد نداشتم، و همواره به برادرم و همچنين كسانى كه قايل به امامت او بودند شديداً خورده مى ‏گرفتم و آن‏ها را مذمّت نموده و به آنان دشنام مى‏ دادم، تا اين كه‏ روزى در ميان گروهى قرار گرفتم كه از طرف متوكّل مأموريّت پيدا كرديم ‏تا امام هادى عليه السلام را احضار نماييم.

ما به سوى مدينه حركت كرده و وارد شهر مدينه شديم . وقتى به‏ حضورش رسيديم طبق مأموريّت قرار بر حركت شد، به راه افتاديم، ومنزلها را پشت سر گذاشته و سير نموديم، تا اين كه به منزلى رسيديم، روزى تابستانى و هوا خيلى گرم بود ، از حضرتش خواستيم كه در آن ‏منزل فرود آييم .

فرمود: نه .

ما از آن منزل رد شديم، و هنوز چيزى نخورده و ننوشيده بوديم، گرما افزايش يافت و گرسنگى و تشنگى بر ما چيره شد، در اين حال ما به ‏منطقه ‏اى رسيديم كه صحراى كويرى بود، چيزى ديده نمى‏شد، نه آبى ‏داشت و نه سايه ‏اى كه استراحت كنيم، ما همگى به آن حضرت چشم ‏دوخته و به او نگاه مى‏كرديم .

در اين حال حضرت رو به ما كرد و فرمود:

چه شده ؟ گمان مى‏ كنم كه گرسنه و تشنه هستيد ؟

گفتيم: آرى، سوگند به خدا! اى آقاى ما! به راستى كه خسته شده‏ ايم .

فرمود: در اينجا فرود آييد و بخوريد و بياشاميد .

من از اين سخن آن حضرت در شگفت شدم، چرا كه ما در صحراى‏ كويرى بوديم كه عارى از آب و علف بود ، و نه سايه درختى كه ما در زيرسايه آن استراحت كنيم، نه چشمه آبى .

وقتى كمى تأمّل كرديم، حضرت فرمود:

شما را چه شده؟ فرود آييد.

من به سرعت گروه را نگه داشتم تا مركبها را بخوابانند ، ناگاه متوجّه ‏شدم، دو تا درخت بزرگى است كه گروه زيادى مى ‏توانند در زير سايه آنها استراحت كنند - و اين در صورتى بود كه من آن منطقه را مى ‏شناختم كه ‏منطقه ‏اى وسيع و كويرى بود - و متوجّه چشمه آبى شدم كه بر روى زمين‏ جارى است و آب گوارا و خنكى داشت .

ما از مركبها فرود آمده و در آنجا اطراق كرديم، غذا ميل نموده و آب‏ خورديم و استراحت نموديم .

البتّه در ميان ما كسانى بودند كه بارها از آنجا عبور كرده بودند، در آن ‏موقع شگفتيهايى از دلم خطور كرد، من با دقّت به آن حضرت ‏مى‏ نگريستم و مدّتى در مورد حضرتش به فكر فرو مى‏ رفتم، وقتى متوجّه ‏شدم، ديدم حضرت تبسّم نمود و روى مبارك از من برگرداند.

با خودم گفتم: به خدا قسم! قطعاً تحقيق خواهم كرد كه او چگونه‏ شخصيتى است؟

نزديكى ‏هايى كه مى‏ خواستيم حركت كنيم برخاستم پشت درخت رفته ‏و شمشيرم را در زير خاك پنهان كردم و دو سنگ به عنوان علامت روى‏ آن گذاشتم ، آنگاه خود را تطهير نموده و براى نماز وضو گرفتم .

امام هادى عليه السلام رو به ما كرد و فرمود:

استراحت كرديد؟ گفتيم: آرى.

فرمود: بسم اللَّه، كوچ كنيد!

ما از آن منطقه بار بسته و كوچ كرديم، وقتى ساعتى راه رفتيم، من‏ برگشتم آن علامتى كه در آن مكان گذاشته بودم، پيدا كردم ؛ ولى خبرى از آن درختان و چشمه آب نبود، گويى خداوند متعال در آن منطقه اصلاً چيزى نيافريده بود ، نه درختى ، نه آبى ، نه سايه‏اى و نه رطوبتى!

من از اين مسأله در شگفت شده و دستانم را به سوى آسمان بلند نموده و از خداوند خواستم كه مرا بر محبّت آن حضرت و نيز در ايمان به ‏او و شناختش ثابت قدم و استوار نمايد، آنگاه به دنبال قافله حركت نموده ‏و خودم را به آنان رساندم.

وقتى خدمت حضرتش رسيدم، امام هادى عليه السلام رو به من كرد و فرمود:

اى ابو العباس! بررسى كردى؟

عرض كردم: آرى، اى آقاى من ! به راستى كه من در اين امر ترديد داشتم ؛ ولى‏اينك من در پيش خودم به واسطه شما بى ‏نيازترين مردم در دنيا و آخرت هستم .

فرمود: هو كذلك ، هم معدودون(3) معلومون لايزيد رجل ولا ينقص.

آرى، چنين است، شيعيان ما افراد شمرده ‏شده و شناخته ‏شده هستند كه نه شخصى از آنها كم مى‏ شود و نه زياد .(4)

--------------------------------------------

3) علّامه مجلسى رحمه الله مى‏ گويد : منظور از اين كه «آنان افراد شمرده شده ‏اند» يعنى : شيعيان ما افراد شمرده شده ‏اند و تو نيز از آنان هستى .

4) الخرائج : 415/1 ح 20 ، بحار الأنوار : 156/50 ح 45 .

 

منبع: کتاب قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام جلد دوم صفحه 736

 

 

بازدید : 1370
بازديد امروز : 1340
بازديد ديروز : 23196
بازديد کل : 127597813
بازديد کل : 88870925