(4)
گفتار عمروعاص به معاويه
درباره اميرالمؤمنين عليه السلام
ابن اعثم كوفى آورده است: «آن گاه كه على عليه السلام نامه اى به وسيله جرير بن عبداللَّه به معاويه فرستاد، وى را به بيعت و اطاعت دعوت كرد. معاويه از اين پيام صلح آميز على آشفته خاطر شد و پى عمروعاص فرستاد تا او را يارى دهد. چون عمروعاص نزد معاويه آمد، ابن سفيان وى را از تمهيدات على عليه السلام آگاه ساخت.
عمرو گفت: با على مخالفت و يا جنگ نكن. معاويه گفت: ما به خاطر قطع رحم وتفرقه و شكافى كه بين امت ايجاد نموده و عصيان پروردگارش و نقض بيعت و قتل خليفه با او سر جنگ داريم. عمرو گفت: على از همه مردم در فضايل برتر است و تو هجرت و سابقه او در اسلام و دامادى و قرابت او با پيامبر را ندارى؛ و شجاعت او را احدى از عرب ندارد و در نزد خدا و رسولش، داراى حسن جمال است. معاويه گفت: راست گفتى. همين طور است كه مى گويى، اما ما به خاطر خون عثمان او را ملزم مى نماييم كه بپذيرد.
عمرو خنديد و گفت: از اين كه سخنان را از شما مى شنوم تعجب مى كنم! چرا كه ازمن و تو مى بايد تقاص اين خون را مطالبه نمود. تو در شرايط سخت به استغاثه او پاسخ مثبت ندادى و تعلل ورزيدى و من با اين كه در جلو چشمانم خانه اش را محاصره نمودند به فلسطين گريختم و از مدد به او دريغ نمودم. و افزود: كسى چون من خدعه گر نمى شود و معاويه گفتار عمرو را تأييد كرد»(1).
پيشواى صالحان، اكنون كه از روند صلح و اصلاح اهل شام مأيوس شد به گردآورى نيروى بيشتر پرداخت، و چاره كار را در مبارزه با گروه قاسطين ديد.
گزارش مسعودى حاكى است كه: «پس از شش ماه و سيزده روز از نبرد جمل، «نود هزار» نيرو به يارى امام در رويارويى با سپاه شام فراهم شدند. از جنگاوران «بدر» هشتاد و هفت نفر «هفده نفر از مهاجر و هفتاد نفر از انصار - كه در صلح حديبيه با پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بودند شركت جستند و هزار و هشتصد نفر از صحابه او را يارى مى كردند»(2).(3)
1) الفتوح: 386/2 و 387، تاريخ يعقوبى: 185/2 و 186.
2) مروج الذهب: 709/1 و 733، الفتوح: 450/2، تاريخ يعقوبى: 188/2.
3) تاريخ ولايت در نيم قرن اوّل: 181.
منبع: معاويه ج ... ص ...
بازديد امروز : 0
بازديد ديروز : 22523
بازديد کل : 89521146
|