امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(7) شخصيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كلام معاويه

(7)

شخصيت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در كلام معاويه

معاويه وقتى اين جريان را از زبان عقيل شنيد، گفت: از كسى ياد كردى كه‏ فضيلتش قابل انكار نيست. خدا رحمت كند ابوالحسن را. او بر گذشتگان سبقت ‏جست. و آيندگان را بر خاك عجز نشانيد. «عقيل؛ اينك داستان حديده محماة را بگو.

   عقيل گف: ماجرا از اين قرار است كه قحطى و تنگ‏دستى سختى بر من روى آوردو از على ‏عليه السلام استمداد نمودم، امّا او اعتنايى نكرد. دست اطفالم را گرفتم در حالى كه‏ فقر و ندارى از سر و صورت آنان ظاهر بود. نزد او رفتم و براى رفع فقر و گرسنگى ‏يارى جستم.

   على‏ عليه السلام گفت: اوّل مغرب به نزد من آى. وقت موعود در حالى كه يكى از فرزندانم دست مرا گرفته بود در نزد وى حاضر شدم. به فرزندم گفت تا دور شود، آنگاه به من گفت: عقيل؛ بگير، من هم، از آنجا كه فقر و تنگدستى عذابم مى داد به خيال اين‏كه كيسه درهم و دينارى تحويلم مى ‏دهد با حرص و اشتياق گرفتم. ناگاه‏ دستم را به قطعه آهنى داغ گذاشتم. آنچنان داغ بود كه گويى آتش از آن متصاعد است! آن را دور انداختم و مانند گاوى كه در زير كارد سلاّخ قرار گيرد، نعره كشيدم.

   على‏ عليه السلام گفت: مادر به عزا؛ اين نعره تو، از آهنى است كه با آتش دنيا داغ شده ‏است، فردا من و تو چگونه خواهيم بود اگر با زنجيرهاى جهنّم ما را ببندند!  و اين آيه ‏را خواند: «إذا الأغلال في أعناقهم والسّلاسل يسحبون»(1)، سپس فرمود: عقيل؛ تودر نزد من بيش از سهمى كه خدا قرار داد، حقّى ندارى، مگر آنچه را كه مى ‏بينى. اينك‏ به خانه ‏ات بازگرد.»

   معاويه با شنيدن اين حادثه از سر اعجاب، اين جمله را بر زبان مى ‏راند: «هيهات‏ هيهات كه مادرها از آوردن فرزندى مانند على عقيمند. (هيهات عقمت النّساء أن ‏يلدْن مثله) (2).(3)

 


1) سوره غافر، آيه 71.

2) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 253/11.

3) تاريخ حرم ائمّه بقيع‏ عليهم السلام: 260.

 

منبع: معاويه ج ... ص ...

 

بازدید : 848
بازديد امروز : 4877
بازديد ديروز : 23196
بازديد کل : 127604887
بازديد کل : 88874463