امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(5) نامه عايشه به حفصه

(5)

نامه عايشه به حفصه

«وقتى كه حضرت على‏ عليه السلام در «ذى ‏قار» توقف كرد تا از كوفه لشكر برسد، همين ‏عايشه براى حفصه - دختر عمر – نامه ‏اى به اين صورت نوشت:

«امّا بعد؛ تو را خبر مى‏ دهم: چون على از زيادى جمعيّت باخبر شد، ترسيده و در «ذى ‏قار» توقف نموده است، او مثل اسب اشقر است، اگر جلو بيايد پايش بريده‏ مى ‏شود، واگر به عقب برگردد كشته مى ‏شود».

پس از آن كه نامه به دست حفصه رسيد كنيزان خود را صدا زد و خواست دف ‏بزنند و آواز بخوانند و از يكديگر بپرسند؛ چه خبر است؟! آنگاه بگويند: على در سفر است، مانند اسب اشقر، اگر جلو رود پايش را مى ‏برند، و اگر عقب رود كشته مى‏ شود.

«ما الخبر؟ ما الخبر؟ علي في السفر كالفرس الأشقر، إن تقدّم عقر، وإن تأخّر نحر».

دختران قريش كه آزاد شده پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بودند، پيش حفصه مى‏ رفتند و پاى‏ كوبى وشادى مى‏ كردند.

اين خبر به اُمّ كلثوم دختر على ‏عليه السلام رسيد، او روى خود را پوشانده و با جمعى از زنان بر حفصه وارد شد، و روى خود را باز كرد، حفصه او را شناخت و شرمنده شد.

امّ كلثوم‏ عليها السلام به او گفت: اگر تو و عايشه امروز با على ‏عليه السلام دشمنى مى ‏كنيد، قبلاً نيز با پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دشمنى كرده ‏ايد، و خداوند آياتى در حقّ شما دو نفر نازل كرده است.

حفصه گفت: مرا كفايت كرد، خدا تو را بيامرزد، پس نامه را پاره كرده و استغفار نمود».(1)

 


1) تاريخ أميرالمؤمنين‏ عليه السلام ج 1 ص 29.

 

منبع: معاويه ج ... ص ...

 

بازدید : 1072
بازديد امروز : 26510
بازديد ديروز : 32446
بازديد کل : 128586888
بازديد کل : 89383396