امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(3) اتمام حجّت براى ابوسفيان و معاويه در جنگ احد

(3)

اتمام حجّت براى ابوسفيان و معاويه در جنگ احد

   در كتاب «المغازى» درباره دو نفر از مسلمانان به نام «خبيب» و «زيد» - كه ‏در جنگ اُحد اسير كفّار شده بودند - مى‏ نويسد:

   خبيب و زيد را با خود بردند، تا به مكّه رسيدند. خبيب را حُجَير بن ابى‏ اهاب به هشتاد مثقال طلا و يا پنجاه شتر خريد، و گفته ‏اند كه او را دختر حارث ‏بن عامر بن نوفل به صد شتر خريد، ولى صحيح ‏تر همان است كه حجير او راخريد تا برادرزاده ‏اش عقبة بن حارث، او را به جاى پدرش كه در بدر كشته ‏شده بود، بكشد.

   زيد بن دثنه را صفوان بن اميّه به پنجاه شتر خريد تا او را به جاى پدرش ‏بكشد و گويند: گروهى از قريش در خريدن او شريك شدند. چون آن دو را درماه ذيقعده كه از ماه‏هاى حرام است گرفته بودند، هر دو را زندانى كردند.

   حجير، خبيب بن عدى را در خانه زنى به نام ماويه - كه كنيز بنى عبد مناف ‏بود - حبس كرد و صفوان، زيد را پيش گروهى از بنى جمح زندانى كرد، و هم‏ گفته ‏اند كه او را در خانه غلام خود نسطاس زندانى كرد.

   ماويه كه بعدها مسلمان شد و اسلامى نيكو داشت، مى‏ گفت: به خدا؛ هيچ‏كس را بهتر از خبيب نديده ‏ام؛ من از شكاف در مواظب او بودم، او را به‏ زنجير كشيده بودند و من مى ‏ديدم كه او خوشه ‏هاى انگورى به بزرگى سرانسان در دست داشت و مى ‏خورد در صورتى كه در آن هنگام، موسم انگور نبود و حتّى يك حبّه انگور هم پيدا نمى ‏شد و بدون ترديد اين روزى خاصّى ‏بود كه خداوند به او روزى مى ‏فرمود.

   گويد: خبيب شب‏ها قرآن مى‏ خواند، زن‏ها كه صداى قرآن خواندن او را مى ‏شنيدند مى گريستند و بر او دل مى‏ سوزاندند.

   گويد: به او گفتم: اى خبيب؛ آيا حاجتى دارى؟

   گفت: نه، فقط آب شيرين برايم بياور و از گوشت‏هايى كه در پاى بت ‏ها قربانى مى ‏شوند در خوراك من قرار مده، و هرگاه هم كه فهميدى مى ‏خواهند مرا بكشند، به من خبر بده.

   گويد: چون ماه‏هاى حرام سپرى شد و تصميم به كشتن او گرفتند، پيش او رفتم و آگاهش ساختم و به خدا قسم نديدم كه از اين جهت بيمى به خود راه‏ بدهد.

   او گفت: براى من تيغى بفرست كه خود را اصلاح كنم. پس من، به وسيله ‏پسرم ابوحسين تيغى برايش فرستادم. چون پسرك من راه افتاد و رفت، با خود گفتم: اين چه كارى بود كه كردم؟ نكند كه در صدد انتقام برآيد و پسرك را بكشد و بگويد: مردى در مقابل مردى. اتّفاقاً وقتى پسرم تيغ را برده بود، آن را از او گرفته و به شوخى گفته بود: به جان پدرت قسم؛ خيلى پرجرأتى؛ آيا مادرت نترسيد كه وقتى تو را همراه تيغ پيش من مى ‏فرستد، من مكرى بكنم، مگر نه اين است كه شما مى‏ خواهيد مرا بكشيد؟

   ماويه مى‏ گويد: من اين سخن را شنيدم، پس گفتم: اى خبيب؛ من در توهمان امانت الهى را مى ‏بينم و اين تيغ را براى رضاى پروردگارت برايت‏ فرستادم، نه براى اين‏كه پسرم را بكشى.

   گفت: مطمئن باش كه او را نمى ‏كشم و در آيين ما مكر و غافلگيرى روا نيست.

   سپس به او خبر دادم كه فردا صبح او را براى كشتن بيرون خواهند آورد.

   گويد: فردا او را همچنان كه به زنجير بود، بيرون آوردند و به محلّ تنعيم(1) بردند و زنان و كودكان و بردگان و گروه زيادى از مردم مكّه به تنعيم رفتند؛ هيچ‏كس نبود كه نرفته باشد، گروهى او را خونى خود مى ‏دانستند و مى ‏خواستند با تماشاى كشتن او خود را تسكين دهند و ديگران هم كه كافر و مخالف با اسلام بودند.

   چون او و زيد بن دثنه را به تنعيم آوردند، تيرچوبى بلندى را به زمين‏ كردند و همين‏كه خبيب را نزديك آن آوردند، گفت: آيا مرا رها مى ‏كنيد و اجازه ‏مى ‏دهيد كه دو ركعت نماز بگزارم؟

   گفتند: آرى. دو ركعت نماز گزارد بدون اين‏كه زياد طول بدهد.

   براى من از ابوهريره روايت كردند كه مى ‏گفت: نخستين كسى كه به هنگام ‏كشته ‏شدن، دو ركعت نماز خواندن را سنّت را كرد خبيب بود.

   گويد: او گفت: به خدا قسم؛ اگر نمى ‏گفتيد كه از مرگ مى ‏ترسم، بيشتر نماز مى‏ گزاردم. سپس گفت: پروردگارا؛ ايشان را يكى پس از ديگرى از ميان بردار و هيچ ‏يك از ايشان را از نظر چشم خود پوشيده مدار.

   معاويه بن ابى سفيان مى‏ گفت: وقتى كه خبيب نفرين مى ‏كرد من حاضر بودم! و اگر آنجا بودى مى ‏ديدى كه ابوسفيان  مرا از ترس نفرين خبيب، روى ‏زمين خوابانده بود؛ در آن روز، ابوسفيان چنان مرا به زمين پرت كرد كه با ما تحت خود به زمين خوردم و مدّت‏ها ناراحت و دردمند بودم.(2)

 


1) تنعيم؛ در كنار راه مكّه به مدينه و سه يا چهار ميلى مكّه است. (شرح على المواهب اللدنيّة: 83/2). امروز تنعيم متّصل به مكّه و كنار شاهراه مكّه - مدينه قرار دارد و محلّ احرام بستن براى عمره است.

2) مغازى: 263/1.

 

منبع: معاويه ج ... ص ...

 

بازدید : 1438
بازديد امروز : 1827
بازديد ديروز : 19532
بازديد کل : 128820954
بازديد کل : 89500450