امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(3) خطبه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پس از پايان جنگ نهروان

(3)

خطبه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پس از پايان جنگ نهروان

 در كتاب «معانى الأخبار» مى ‏نويسد : امام باقر عليه السلام مى ‏فرمايند :

 امير مؤمنان على ‏عليه السلام پس از پايان جنگ نهروان به شهر كوفه بازگشت، در اين هنگام به حضرتش گزارش دادند كه معاويه (با گستاخى و بى ‏شرمى) آن حضرت را لعن نموده و دشنام مى‏ دهد ، و يارانش را به قتل مى ‏رساند .

 حضرت على عليه السلام بپا خواست و خطبه غرّايى آغاز نمود ، پس خداى را ستايش نمود و بر او ثنا خواند و بر پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم درود فرستاد و شمّه‏ اى از نعمتهايى كه خداوند بر پيامبرش و بر او ارزانى داشته بيان نمود . آنگاه چنين فرمود :

 لولا آية في كتاب اللَّه ما ذكرت ما أنا ذاكره في مقامي هذا ، يقول اللَّه عزّوجلّ : «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»(35) .

 اللهمّ لك الحمد على نعمك الّتي لاتحصى ، وفضلك الّذي لاينسى.

 يا أيّها النّاس ! إنّه بلغني مابلغني ، وإنّي أراني قد إقترب أجلي ، وكأنّي بكم وقد جهلتم أمري ، وأنا تارك فيكم ما تركه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم كتاب اللَّه وعترتي ، وهي عترة الهادي إلى النجاة خاتم الأنبياء وسيّد النجباء والنبيّ المصطفى .

 يا أيّها النّاس ! لعلّكم لاتسمعون قائلاً يقول مثل قولي بعدي إلّا مفتر ، أنا أخو رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم وابن عمّه ، وسيف نقمته ، وعماد نصرته ، وبأسه وشدّته ، أنا رحى جهنّم الدائرة وأضراسها الطاحنة ، أنا مؤتم البنين والبنات ، أنا قابض الأرواح و بأس اللَّه الّذي لايردّه عن القوم المجرمين ، أنا مجدل الأبطال وقاتل الفرسان ، ومبير من كفر بالرحمان ، وصهر خير الأنام .

 أنا سيّد الأوصياء ووصيّ خيرالأنبياء ، أنا باب مدينة العلم وخازن علم رسول اللَّه ووارثه ، وأنا زوج البتول سيّدة نساء العالمين فاطمة التقيّة الزكيّة البرّة المهديّة ، حبيبة حبيب اللَّه ، وخير بناته وسلالته وريحانة رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم سبطاه خير الأسباط ، وولداي خير الأولاد ، هل أحد ينكر ما أقول ؟

 أين مسلموا أهل الكتاب ؟ أنا اسمي في الإنجيل «إليا» ، وفي التوراة «بريي‏ء» وفي الزبور «أري» ، وعند الهند «كبكر» وعند الروم «بطريسا» ، وعند الفرس «جبتر» وعند الترك «بثير» وعند الزنج «حيثر» ، وعند الكهنة «بويى‏ء» ، وعند الحبشة «بثريك» وعند اُمّي «حيدرة» ، وعند ظئري «ميمون» ، وعند العرب «عليّ» ، وعند الأرمن «فريق» ، وعند أبي «ظهير» .

 ألا وإنّي مخصوص في القرآن بأسماء ، إحذروا أن تغلبوا عليها فتضلّوا في دينكم ، يقول اللَّه عزّوجلّ : «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّادِقينَ»(36) أنا ذلك الصادق ، وأنا المؤذّن في الدنيا والآخرة ، قال اللَّه عزّوجلّ : «فَأذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ»(37) أنا ذلك المؤذّن ، وقال عزّوجلّ : «وَأَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»(38) فأنا ذلك الأذان .

 وأنا المحسن يقول اللَّه عزّوجلّ : «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»(39) ، وأنا ذوالقلب يقول اللَّه عزّوجلّ : «إِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ»(40) وأنا الذاكر يقول اللَّه عزّوجلّ : «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَقُعُوداً وَعَلى جُنُوبِهِمْ»(41) .

 ونحن أصحاب الأعراف ، أنا وعمّي وأخي وابن عمّي ، واللَّه فالق الحبّ والنوى لايلج النار لنا محبّ ، ولا يدخل الجنّة لنا مبغض ، يقول اللَّه عزّوجلّ : «وَعَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يُعْرَفُون كُلًّا بِسيماهُمْ»(42) وأنا الصهر ، يقول اللَّه عزّوجلّ : «وَهُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً»(43) .

 وأنا الاُذن الواعية يقول اللَّه عزّوجلّ : «وَتَعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ»(44) وأنا السلم لرسوله صلى الله عليه وآله وسلم يقول اللَّه عزّوجلّ : «وَرَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ»(45) ، ومن ولدي مهديّ هذه الاُمّة .

 ألا وقد جُعلت محنتكم ، ببغضي يعرف المنافقون ، وبمحبّتي إمتحن اللَّه المؤمنين ، هذا عهد النبيّ الاُميّ إليّ أ نّه لايحبّك إلّا مؤمن ولايبغضك إلّا منافق .

 وأنا صاحب لواء رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم في الدنيا والآخرة ، ورسول اللَّه فرطي ، وأنا فرط شيعتي ، واللَّه ، لاعطش محبّي ولاخاف وليّي ، وأنا وليّ المؤمنين ، واللَّه وليّي وحسب محبّي أن يحبّوا ما أحبّ اللَّه ، وحسب مبغضي أن يبغضوا ما أحبّ اللَّه .

 ألا وإنّه بلغني أنّ معاوية سبّني ولعنني ، اللهمّ اشدد وطأتك عليه ، وأنزل اللعنة على المستحقّ آمين يا ربّ العالمين ، ربّ إسماعيل وباعث إبراهيم ، إنّك حميد مجيد .

 اگر اين آيه شريفه در قرآن نبود كه مى ‏فرمايد : «نعمت پروردگارت را بازگو كن» افتخارات و عناياتى كه خداوند براى من داده ، بيان نمى ‏كردم؛ ولى به خاطر اين فرمايش خدا ، سخن آغاز مى ‏نمايم و مى‏ گويم :

 خداوندا ! تو را بر نعمتهاى بى ‏شمارت و فضل بى‏كران و فراموش نشدنيت سپاسگزارم .

 اى مردم ! به من رسيده آنچه كه رسيده و من اجلم را نزديك مى‏ بينم ، گويى هنوز كه در ميان شما هستم ، به راستى كه شأن و قدر مرا از ياد برده‏ ايد ، من از ميان شما مى ‏روم و آنچه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم براى شما به يادگار گذاشت ، من نيز آن را به يادگار مى‏ گذارم : كتاب خدا و خاندان و عترتم . آنان همان عترت خاتم پيامبران ، آقاى برگزيدگان و پيامبر برگزيده هستند كه هدايتگران به سوى نجاتند .

 اى مردم ! شايد پس از اين ديگر از گوينده‏ اى گفتار مرا نشنويد جز آنكه دروغگو و افترا زننده باشد . من برادر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و پسرعموى او هستم ، من شمشير خشم و كيفر اويم ، من ستون خيمه يارى او در هنگام ترس و شدّت و سختى هستم .

 من همچون سنگ آسياب جهنّم(46) در برابر دشمنان و دندان‏هاى خوردكننده آن بودم ، من پسران و دختران آنان را يتيم مى‏ گذاشتم ، من جان آنان را مى‏ گرفتم(47) ، و من همان عذاب سخت شديد خداوند بودم كه از گروه ستمكاران فرو گذاشته نخواهد شد .

 منم كه پشت پهلوانان را به خاك ماليدم و سواران آنها را بر زمين انداخته و به هلاكت رساندم، و هر كه به خداى رحمان كفر مى ‏ورزيد نابودش نمودم.

 منم داماد بهترين مردم ، منم سرور جانشينان پيامبران و جانشين برترين پيامبران ، منم دروازه شهر علم ، خزانه‏ دار علم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و وارث او .

 منم همسر بتول ، بانوى بانوان جهانيان حضرت فاطمه عليها السلام ، آن بانوى پرهيزگار ، برگزيده ، نيكوكار و هدايتگر ، حبيبه حبيب خدا و برترين دختران او و از سلاله او و ريحانه و گل خوشبوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم دو نواده او بهترين نوادگان هستند كه هر دو فرزند منند كه آنان شايسته‏ترين فرزندان هستند ، آيا در ميان شما كسى هست كه آنچه را گفتم قبول نداشته باشد ؟!

 كجايند مسلمانان اهل كتاب و اديان گذشته (تا به شما بگويند) كه در انجيل نام من «اليا» و در تورات «برى‏ء» و در زبور «ارى» و در ميان مردم هندوستان «كبكر» و در ميان مردم روم «بطريسا» و نزد فارسيان «جبتر» و در نزد تركان «بثير» و در ميان مردم زنگيان(48) «حيثر» و در ميان كاهنان «بويى‏ء» و در ميان مردم حبشه «بثريك» و نزد مادرم «حيدره» و نزد دايه‏ ام «ميمون» و در ميان عرب «على» و در نزد ارمنيها «فريق» و در نزد پدرم «ظهير» مى‏ باشد.

 آگاه باشيد من در قرآن مجيد نامهاى ويژه‏ اى دارم ، بپرهيزيد از اينكه آنها را ناديده بگيريد كه در اين صورت ، در دينتان گمراه خواهيد شد .

 خداوند مى ‏فرمايد: «همانا خدا با راستگويان است»، منم آن صادق راستگو.

 منم آن منادى در دنيا و آخرت كه خداى مى ‏فرمايد : «پس در اين هنگام ، ندا دهنده‏ اى در ميان آنان ندا مى‏ دهد كه: لعنت خداوند بر ستمگران باد» كه آن ندادهنده من هستم .

 و در جاى ديگر مى ‏فرمايد: «اعلامى است از ناحيه خدا و رسول او» من همان اعلام و اذان هستم .

 منم آن محسن و نيكوكار كه خداوند مى ‏فرمايد : «خداوند با نيكوكاران است» .

 منم آن دارنده قلب كه خداوند مى ‏فرمايد : «در اين امر تذكّرى است براى كسى كه قلب دارد» .

 منم آن «يادكننده» كه خداوند مى ‏فرمايد : «كسانى كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده‏ اند، ياد مى ‏نمايند» .

 و «اصحاب اعراف» ما هستيم: من، عمويم ، برادرم و پسرعمويم ، سوگند به خدايى كه شكافنده دانه و هسته گياه است! آتش جهنّم دوست ما را فرا نمى‏ گيرد ، و دشمن كينه‏ توز ما وارد بهشت نمى‏ گردد ، خداوند متعال مى ‏فرمايد: «و بر اعراف مردانى هستند كه همه را از چهره‏ هايشان مى‏ شناسند».

 منم آن «صهر»(49) كه خداوند مى ‏فرمايد : «و او كسى است كه از آب ، انسان را آفريد آنگاه او را نسب و سبب قرار داد» .

 منم آن «گوش شنوا» كه خداوند مى ‏فرمايد : «و آن را گوشهاى شنوا دريابد و بفهمد».

 منم «سلم» براى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم كه خداوند مى ‏فرمايد : «و مردى كه تنها تسليم يك نفر است» ، و مهدىّ اين امّت از فرزندان من است .

 آگاه باشيد ! من وسيله آزمايش شما قرار داده شده‏ ام ؛ با بغض و كينه من ، منافقان شناسايى مى‏ شوند ، و به مهر و محبّت من خداوند مؤمنان را آزمايش مى ‏نمايد . و اين همان عهد و پيمانى است كه پيامبر اُمّى در مورد من فرموده كه : «به راستى دوست نمى‏ دارد تو را جز مؤمن و دشمن نمى‏ دارد تو را جز منافق».

 من پرچمدار پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم در دنيا و آخرت هستم ، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پيشرو من ، و من پيشرو شيعيان و پيروانم هستم ، به خدا سوگند ! (در روز قيامت) دوستان من تشنگى نخواهند كشيد ، و از چيزى نخواهند ترسيد ، زيرا من ولىّ و سرپرست مؤمنانم و خداوند سرپرست من است و بر دوستداران من همين بس كه دوست دارند آنچه را كه خدا دوست مى‏ دارد و بر دشمنان كينه ‏توز من همين بس كه كسى را دشمن مى‏ دارند كه خداوند او را دوست مى‏ دارد .

 آگاه باشيد ! به من گزارش رسيده كه معاويه به من دشنام داده و مرا لعن نموده است. خداوندا ! او را با شدّت و سختى درهم كوب و لعنت خود را بر كسى كه مستحقّ آن است فرود آور، اى پررودگار جهانيان! اين را بپذير ، اى پروردگار اسماعيل و مبعوث‏ كننده ابراهيم! كه همانا تو ستوده و بزرگوارى.

    آنگاه حضرتش از فراز منبر پايين آمده و ديگر بر بالاى آن نرفت تا آنكه به دست ابن ملجم لعنه اللَّه به شهادت رسيد .(50)

 


35) سوره ضحى ، آيه 11 .

36) در همه مصادر و همچنين اصل نسخه چنين آمده ، ولى در قرآن كريم آيه چنين است : «كُونُوا مَعَ الصّادقين» ؛ «با راستگويان باشيد» . سوره توبه ، آيه 119

37) سوره اعراف ، آيه 44 و 46 .

38) سوره توبه ، آيه 3 .

39) سوره عنكبوت ، آيه 69 .

40) سوره ق ، آيه 37 .

41) سوره آل عمران ، آيه 191 .

42) سوره اعراف ، آيه 44 و 46 .

43) سوره فرقان ، آيه 54 .

44) سوره حاقّة ، آيه 12 .

45) سوره زمر ، آيه 29 .

46) علّامه مجلسى رحمه الله در شرح اين فراز مى‏ گويد : يعنى من صاحب آن سنگ هستم كه حاكم بر آن بوده و كافران را به سوى دوزخ مى ‏رسانم . و احتمال دارد اين عبارت استعاره باشد ، يعنى من در حمله به كافران همانند آن هستم .

47) علّامه مجلسى ‏رحمه الله در اين شرح اين فراز مى‏ گويد: يعنى من كافران را مى ‏كشم و به همين سبب ، قابض ارواح آنان مى‏ گردم . يا اين كه : من در هنگام مرگ آنها ، حاضر مى‏ گردم و به اذن من آنان قبض روح مى‏ گردند و احتمال دارد معناى استعاره‏ اى نباشد ، بلكه حقيقت باشد ، و همين معنى ظاهر است .

48) زنگيان ؛ گروهى از سياهان هستند .

49) صهر ؛ به معناى داماد ، شوهر خواهر و در مورد خويشاوندى نسبى بكار مى ‏رود .

50) معانى الأخبار : 56 ح9 ، بشارة المصطفى : 12 ، بحار الأنوار : 282/33 ح 547 . گفتنى است كه عالم جليل القدر شيخ صدوق‏رحمه الله در «معاني الأخبار» در ذيل اين حديث شريف توضيح و بيان زيبايى آورده است

 

منبع: قطره اي از درياي فضائل اهلبيت عليهم السلام ج 2 ص 226 ح 839
 

بازدید : 1604
بازديد امروز : 9430
بازديد ديروز : 28544
بازديد کل : 128396972
بازديد کل : 89288427