امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(1) دشمنی امویان و وهابیت با آثار رسول خدا صلی الله علیه وآله

(1)

دشمنی امویان و وهابیت

با آثار رسول خدا صلی الله علیه وآله

دشمنى با خدا و با رسول او، دشمنى خاندان وحى عليهم السلام،  تخريب‏ قبور  و از بين بردن آثار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، كارشكنى و جلوگيرى از پيشرفت اسلام، ارتباط با يهود و مسيحيّت و ترويج آنان، دشمنى با كعبه و بزرگداشت بيت المقدّس در برابر كعبه از نقشه‏ هاى مهمّ امويان بوده است كه وهّابيّت به ترويج آن‏ها پرداخته و راه آنان را دنبال كرده است.

براى اين‏كه بدانيد امويان چگونه خواسته‏ هاى يهود را برآورده ‏اند قسمتى كوتاه از رفتار و افكار حجّاج - كه از حاكمان بسيار خشن و خونريز بنى‏ اميّه است - و همچنين عبدالملك را نقل مى كنيم تا بدانيد امويان چگونه خواسته ‏هاى يهود را انجام دادند:

حجّاج؛ واردكننده افكار يهود

در كتاب تاريخ تحليلى اسلام مى‏ نويسد: «هر اندازه ساليان حكومت حجّاج بيشتر مى ‏شد، او بر سركشى از اسلام و گستاخى بر دين مى‏ افزود تا آنجا كه در يكى از خطبه هاى خود درباره زيارت ‏كنندگان قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: مرگ بر اين مردم! چرا گرد پشته‏اى خاك و چوب، پاره ‏اى چند مى‏ گردند؟! چرا نمى‏ روند قصر اميرالمؤمنين عبدالملك! را طواف كنند؟ مگر نمى‏ دانند خليفه هر شخص بهتر از رسول اوست![1]

و چون ديگر حاكمان حرمت او را در ديده خليفه مى ‏نگريستند، به او تملّق مى‏ گفتند و تقرّب مى‏ جستند!

حجّاج از نو حكومت وحشت را در سراسر عراق و ناحيه‏ هاى شرقى آغاز كرد. بسيارى از بزرگان كوفه و مردمان پارسا را بى‏ گناه كشت. هم او بود كه توانست شورش خوارج را فرونشاند. وى چنان وحشتى در دل‏ها انداخت كه نه‏ تنها عراق، بلكه سراسر خوزستان و شرق را آرامش فراگرفت.

حجّاج با آن‏كه به زيردستان سختگيرى مى‏ كرد، در برابر زبردستان فروتن و حتّى سخت متملّق بود؛ چنان‏كه نامه‏اى به عبدالملك نوشت كه: شنيده ‏ام اميرالمؤمنين!! در مجلس عطسه كرده است و جمعى كه حاضر بوده ‏اند به او «يرحمُكَ اللَّه» گفته‏ اند؛ «فيا ليتني كنت معهم فأفوز فوزاً عظيما»![2]

وى در سخنان خود، مقام عبدالملك را بالاتر از پيغمبر مى‏ دانست و مى‏گفت: مردم؛ آيا فرستاده شما نزد شما گرامى‏ تر است يا خليفه شما؟ پيغمبر فرستاده خدا بود و عبدالملك خليفه اوست![3]»[4]

عبدالملك نيز تلاش مى‏ كرد مردم را از طواف خانه خدا بازدارد و به جاى مكّه و مدينه، شام را در نظر مردم همانند حرم خداوند جلوه دهد.

يعقوبى در تاريخ خود مى ‏نويسد: او هنگامى كه مورد تهديد روميان و ابن زبير قرار گرفت، «نخست به فكر چاره كار روميان برآمد و پيمانى با امپراطورى روم بست و پرداخت مالياتى سنگين را به عهده گرفت. چون از سوى دشمن خارجى آسوده ‏خاطر گشت، آماده سركوبى پسر زبير شد. براى مقابله با حجاز از راه‏هاى نظامى و سياسى، هر دو، دست به كار شد.

نخست براى اين‏كه حاجيانِ شام را نگذارد تا از تبليغات پسر زبير متأثّر گردند و بدين وسيله دعوت او را در شام گسترش دهند، سفر حجّ را ممنوع ساخت.

يعقوبى مى‏ نويسد: مردم شكايت كردند كه چرا ما را از حجّ واجب بازمى ‏دارى؟

عبدالملك گفت: ابن شهاب زُهْرى از پيغمبر حديث مى‏ كند كه به زيارت سه مسجد بايد رفت: مسجد الحرام، مسجد من و مسجد بيت المقدّس.

امروز براى شما بيت المقدّس حرمت مسجد الحرام را دارد!

و همين «ابن شهاب» مى ‏گويد: اين سنگ - صخره‏ اى كه يهوديان بر آن قربانى مى ‏كردند - همان سنگ است كه پيغمبر در شب معراج پاى بر آن نهاد!

به دستور عبدالملك بر گرد آن سنگ قبّه‏ اى ساختند و بر آن پرده‏ هاى حرير آويختند و خادمانى براى آن معيّن كردند و مردم را به طواف آن واداشتند و اين رسم در تمام دوره بنى‏ اميّه باقى بود[5].

 


(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 15/ 242، عقد الفريد: 5/ 284، مروج الذهب: 2/ 44.

(2). ابن عبد ربه: 5/ 286.

(3). همان: 285.

(4). تاريخ تحليلى اسلام: 205.

( 5). تاريخ يعقوبى: 3/ 8.

 

منبع: معاویه ج 1 ص 42

 

بازدید : 1537
بازديد امروز : 3631
بازديد ديروز : 19532
بازديد کل : 128824557
بازديد کل : 89502254