امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
برطرف شدن موانع کار انسان، نتيجهٔ خدمت به خلق براي خدا

 آقای باقی زاده مؤلف کتاب «رمز موفقیت بزرگان» از کتاب «اسرار موفقيت» جرياني راجع به خدمت نمودن به خلق براي رضاي خدا و در نتيجه برطرف شدن موانع کار انسان از مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني بدين صورت  نقل کرده است:

 

 برطرف شدن موانع کار انسان

نتيجهٔ خدمت به خلق براي خدا

 

 از مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى نقل شده است كه ايشان فرمودند: در سفر حجّ، وقتى وارد حجاز شديم، چون پول همراه نداشتيم و شريفِ مكّه نيز مبلغى پول به عنوان «خاوه» از هر مسافر دريافت مى‏ كرد، ناچار با عدّه ‏اى كه مايل به پرداخت وجهى از اين بابت نبودند، از راه فرعى از جدّه عازم مكّه شديم.

    در بين راه با مأمورين حكومتى برخورديم؛ آنها مانع حركت ما شدند و گفتند: در اين محلّ بمانيد تا مأمورين وصول «خاوه» بيايند و پس از پرداخت پول به راه خود ادامه دهيد، در غير اين صورت حق ورود به مكّه را نداريد. همگى در سايه چند درخت خرما به انتظار مأمورين وصول نشستيم. تمام همراهان پولهاى خود را حاضر كردند و به من گفتند: شما نيز پول خود را حاضر كنيد.

گفتم: من پولى همراه ندارم.

گفتند: اگر طمع دارى كه ما به تو پول دهيم، پولى به تو نخواهيم داد؛ اگر پولى هم ندهى، نمى‏ توانى به سوى خانه خدا بروى.

گفتم: من به شما طمع ندارم، بلكه به خداوند طمع دارم كه مرا يارى خواهد كرد. گفتند: در اين بيابان عربستان، خداوند چگونه تو را يارى خواهد كرد؟

گفتم: حديثى از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم روايت شده:

كسى كه به مردم خدمت كند و مزدى نخواهد، خداوند در بيابان در حال گرفتارى، همچون سيلى كه از كوه جارى مى ‏شود و موانع را برطرف مى ‏سازد، موانع كار او را رفع مى ‏نمايد و او را يارى مى‏ كند.

    پس از ساعتى، آنها سؤال خود را تكرار كردند و من نيز همان پاسخ را به آنها دادم. آنها با تمسخر گفتند: گويا اين شيخ حشيش كشيده كه اين حرفها را مى‏زند، والّا در بيابان غير از ما كسى نيست كه به او كمك كند؛ ما نيز به هيچ وجه به او كمك نخواهيم كرد.

    ساعتى نگذشت كه از دور گردى ظاهر شد، به همراهان گفتم: اين خيرى است كه به سوى من مى آيد و آنها استهزاء كردند. پس از لحظاتى از ميان گرد و خاك دو نفر سوار ظاهر شدند كه اسبى را يدك مى ‏كشيدند، به ما نزديك شدند. يكى از آن دو گفت: آقا شيخ حسنعلى اصفهانى در بين شما كيست؟

    همراهان مرا نشان دادند. او گفت: دعوت شريف را اجابت كن. سوار بر اسب شدم و به اتّفاق مأمورين به سوى جايگاه شريفِ مكّه راه افتاديم.

    وقتى وارد چادر «شريف» مكّه شديم، ديدم مرحوم شيخ فضل‏ اللَّه نورى و مرحوم حاج شيخ محمّد جواد بيدآبادى - كه مرا با آنها سابقه مودّت بود - نيز در آنجا حضور دارند. شريف مكّه حاجتى داشت كه من بخواست خداوند آن را برآورده ساختم.

    بعد از آن معلوم شد كه شريف ابتدا حاجت خود را خدمت مرحوم شيخ فضل‏ اللَّه نورى عرض كرده و مرحوم شيخ فضل‏ اللَّه به او فرموده بودند: انجام حاجت شما به دست شخصى است به اين نام؛ دستور دهيد ايشان را پيدا كنند و اينجا بياورند و حتماً ايشان جزء پياده‏ ها هستند. از اين رو شريف دستور مى‏ دهد كه مأمورين به تمام راههاى فرعى بروند و هر جا مرا يافتند نزد او ببرند.

 

منبع : کتاب «رمز موفقیت بزرگان : 40»

از کتاب «اسرار موفقیت :1/ 231 »

 

-----------------------------------------------------

اين مطلب در بخش چهاردهم (يقين) کتاب «اسرار موفقيت جلد اول» آمده است.

براي مطالعه و دانلود کتاب «اسرار موفقيت جلد اول» در بخش کتابخانه پايگاه

علمي المنجي، اينجا کليک کنيد.

 

 

   

بازدید : 12971
بازديد امروز : 63943
بازديد ديروز : 92670
بازديد کل : 132764042
بازديد کل : 91990064