ويژگى هاى صاحبان معرفت
در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دربارۀ اوصاف صاحبان معرفت که اولياء خدا هستند، در خطبۀ «همام» مى فرمايند:
عظم الخالق فى أنفسهم، وصغر ما دونه فى أعينهم، فهم والجنّة كمن رآها فهم على أرائكها متّكؤن، وهم والنّار كمن أدخلها فهم فيها يعذّبون.
خالق يكتا در نظر ايشان با عظمت و بزرگ است و غير او به چشم آن ها كوچك و ناچيز است، باور آن ها نسبت به بهشت مانند كسى است كه آن را مى بیند و بر تخت هاى آن تكيه زده است، و اعتقاد آن ها نسبت به دوزخ مانند كسى است كه در آن وارد شده و گرفتار عذاب است (و اين بالاترين مرتبۀ يقين يعنى حقّ اليقين است).
دل هاى آن ها اندوهگين و مردم از بدى آن ها در امانند، بدن هاى ايشان لاغر و ضعيف و خواسته هاى دنيوى آن ها كم و سبك مى باشد، عفّت نفس دارند (يعنى تن به آلودگى ها و پستى ها و رذايل نمى دهند و اسير شهوات نيستند و بخاطر آنچه ناچيز است خود را دچار حقارت نمى كنند) معرفت آن ها (يا معونت و يارى آن ها) به دين خدا زياد است.
دنيا را كه دوران اندك و محدودى دارد با صبر و شكيبايى به پايان مى رسانند، ولى راحتى و آسايش بسيار طولانى به دنبال خواهند داشت، و اين تجارت سودمندى است كه خداوند بخشنده براى آن ها آسان نموده است.
آن ها مردمان باهوش و زيركى هستند كه هرگاه دنيا به آن ها روى آورد (و با زرق و برق و زينت هاى خود سر راه آن ها دام بگستراند) ايشان روى خوش نشان ندهند، و چون بدنبال آن ها براه افتد، آن را خسته و ناتوان سازند، و هرگز جواب مثبت ندهند.
هر فرصتى كه پيدا كنند در انجام اعمال پاكيزه براى خداوند شتاب مى كنند، هرگز به اعمال نيك اندك راضى نمى شوند، و هيچگاه اعمال زياد خود را بسيار نمى شمارند، و در هر حال خود را در پيشگاه الهى مقصّر مى دانند. دائماً نفس خود را به عيب و نقصان متّهم مى سازند، و از اعمالى كه انجام مى دهند ترسناكند.
هرگاه يكى از ايشان مدح و ستايش شود، از آنچه درباره اش مى گويند مى ترسد و مى گويد:
أنا أعلم بنفسي من غيري، وربّي أعلم بي، اللّهمّ لاتؤاخذني بما يقولون، واجعلني خيراً ممّا يظنّون، واغفر لي ما لايعلمون فإنّك علّام الغيوب وساتر العيوب.
من از ديگران به حال خودم آگاه ترم، و خداى من به حال من از خودم داناتر است، خداوندا به آنچه اينها درباره ام مى گويند مرا مؤاخذه مكن، و بهتر از آنچه نسبت به من گمان دارند مرا قرار بده، و آن گناهانى را كه از من سرزده و اينها نمى دانند بيامرز، همانا تو داناى نهان، و پوشاننده عيب ها هستى.
ديگر از نشانه هاى هر كدام از آن ها اين است كه مى بينى در امور دينى بسيار قوى و توانا مى باشد، در عين مدارا كردن و نرمى با مردم احتياط كار و دورانديش است، ايمان او همراه با يقين است.
در تحصيل علم و دانش اندوزى حريص و در آموختن احكام شرعى از فهم والايى برخوردار است، علم خود را با بردبارى و تحمّل سختى ها زينت مى دهد، در حالى كه با خوشرويى و نرمى رفتار مى كند باهوش و زيرك است.
در هنگام ثروتمندى ميانه روى را از دست نمى دهد، و در زمان فقر و نادارى خود را آراسته و بى نياز نشان مى دهد، در بلاها و گرفتارى ها صبور، و در حال عبادت پروردگار خاشع مى باشد.
با رنجديدگان مهربان، و در راه حق از عطا و بخشش خوددارى نمى كند، در تحصيل معاش ملايم و معتدل رفتار مى كند و همۀ همّت و توان خود را صرف آن نمى نمايد، در پيدا كردن مال حلال مى كوشد، پر طمع نيست، و به ناپاكى ها و زشتى ها چشم طمع نمى دوزد و رغبتى از خود نشان نمى دهد.
در طريق هدايت پرشور و بانشاط است، و شهوت ها و تمايلات نفسانى خود را كنترل مى كند، و در انجام كارهاى نيكو استقامت مى ورزد، آنچه را كه نمى داند او را مغرور نمى كند، حساب و بررسى را نسبت به آنچه عمل كرده ترك نمى كند، خود را در انجام تكليف مقصّر و تنبل مى داند و از كارهاى خوبى كه انجام مى دهد هراس دارد.
... ديگران را با القاب زشت صدا نمى زند، به كسى ستم نمى كند و به حقّ او تجاوز نمى نمايد، حسادت بر او چيره نمى شود، به همسايه زيان نمى رساند، مصيبت ديده را سرزنش نمى كند.
مؤدّ للأمانات، عامل بالطاعات، سريع إلى الخيرات، بطىء عن المنكرات، يأمر بالمعروف ويفعله، وينهى عن المنكر ويجتنبه.
امانت ها را به اهل آن ها و صاحبانش رد مى كند، در اطاعت و فرمانبردارى از دستورات الهى كوشا مى باشد، خوبي ها را با شتاب انجام مى دهد و تأخير نمى اندازد، در كارهاى زشت رغبتى نشان نمى دهد، به خوبى ها دستور مى دهد و خود عمل مى كند، از بدى ها مردم را باز مى دارد و خود اجتناب مى ورزد.
با جهالت و نادانى در كارها وارد نمى شود، و به عجز و ناتوانی از مدار حق خارج نمى گردد، اگر خاموشى اختيار كند سكوتش او را خسته نكند و اگر سخن بگويد كلامش او را درمانده نسازد، در هنگام خنده صداى خود را بلند نكند بلكه خنده او تبسّم است، به آنچه خداوند برايش مقدّر نموده قانع است و اكتفا مى كند، خشم و غضب او را به تاخت و تاز وادار نكند.
خواهش هاى نفسانى و بخل و آز بر او چيره نگردد، با مردم از روى بصيرت و آگاهى معاشرت كند و با خوشى و سازش جدا شود، صحبت مى كند تا بهره مند شود و سود ببرد، پرسش مى كند تا مطلبى را بفهمد، خودش را در زحمت مى اندازد، و مردم از او در رفاه و آسايشند، به مردم راحتى و آسايش بخشيده و جان خود را بخاطر آخرتش در رنج و زحمت انداخته است، اگر بر او ستم شود صبر مى كند تا خداى متعال او را يارى و امداد كند.
او به گذشتگان از اهل خير اقتدا نموده است و خود الگوى خوبى براى نيكوكاران و خيرخواهان آينده است، آن ها كارگزاران الهى و فرمانبردار دستورات خداوند و چراغ هاى روشن در روى زمين و در ميان بندگان او هستند، آن ها شيعيان و دوستان ما هستند، از ما و با ما مى باشند، آه چقدر مشتاق ديدار آن ها هستم(1).(2)
* * *
(1) كنزالفوائد: 1 / 89 ، امالى مفيد : 78، بحار الأنوار : 68 / 192 ح 48، تاريخ بغداد: 7 / 162، امالى صدوق : 665 ح2 مجلس 84 ، فضائل الشيعة: 96 ح 35 (با كمى اختلاف)، نهج البلاغة : خطبه 193، سليم بن قيس : 238 .
(2) قطره اى از درياى فضائل اهل بيت علیهم السلام: 1 / 860.
بازديد امروز : 68932
بازديد ديروز : 88187
بازديد کل : 93707596
|