(3)
یزید و واقعه حرّه (2)
ديگر از كارهاى معاويه اين بود كه پسر خود يزيد شراب خواره دائم الخمرِ خروس بازِ ميمون بازِ يوزباز را به خلافت خدا بر بندگان خدا برگزيد و براى او با زور و بيم و تهديد و به هراس افكندن و سطوت از مسلمانان برگزيده بيعت گرفت و معاويه خود بر نادانى و پليدى و سفلگى او آگاه بود و خود همواره كفر و تبهكارى ومستى و كارهاى ناشايسته او را مىديد. و چون يزيد - كه خدايش لعنت كند – قدرت يافت و به آنچه مى خواست تسلّط يافت، به خونخواهى مشركان و انتقام جويى براى ايشان از مسلمانان آغاز كرد و در واقعه حرّه به جان مسلمانان افتاد و با مردم مدينه چنان جنگى كرد كه در اسلام زشت تر و ناپسندتر از آن نبود كه به گمان خويش خشم خود را فرو نشاند و از دوستان خداوند انتقام گرفت و براى دشمنان خدا خونخواهى كرد و در حالى كه كفر و شرك خود را آشكار كرد چنين سرود: «اى كاش؛ پيران من كه در جنگ بدر بودند حضور مى داشتند و بى تابى خزرجيان را از ضربه شمشير مى ديدند».
و اين سخن كسى است كه به خدا و دين و پيامبر و كتاب او اعتقادى ندارد و به آنچه از پيش خداوند آمده است ايمان ندارد.
بدترين و ناپسندترين و بزرگترين گناهى كه مرتكب شد ريختن خون حسين بن على عليهما السلام بود، آنهم با موقعيّت امام حسين عليه السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و مكان و منزلت او در دين خدا و فضيلت و گواهى دادن پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم براى او و برادرش كه سرور جوانان بهشت خواهند بود و اين كار را براى نشان دادن گستاخى خود نسبت به خداوند و كفر نسبت به دين و دشمنى نسبت به پيامبر و عترت آن حضرت و سبك شمردن حرمت ايشان انجام داد؛ گويى با كشتن (امام) حسين عليه السلام و خاندان او گروهى از كافران ترك و ديلم را كشته است و از عذاب و سطوت خداوند هيچ بيم و باك نداشت و خداوند متعال ريشه و شاخه عمر او را ببريد و از بن برآورد و آنچه را دردست داشت از او سلب كرد و عقوبت و شكنجه اى را كه به سبب نافرمانى خدا سزاوارش شده بود برايش آماده فرمود.
اين به جاى خود و افزون بر اين، آنكه بنى مروان احكام كتاب خدا و فرمانهاى پروردگار را دگرگون كردند و اموال خدا را ويژه خود قرار دادند و خانه خدا را ويران كردند و حرمت آن را شكستند و منجنيقها نصب كردند و آتش به كعبه درافكندند.
آنان از سوزاندن و ويران كردن كعبه و از شكستن حرمت آن فروگذارى نكردند واز كشتن پناهندگان و سركوب كردن ايشان خوددارى نكردند و كسانى را كه خداوند به سبب آن امانشان داده بود به بيم و هراس افكندند و پراكنده ساختند، تا آنجا كه عذاب خداوند براى ايشان مقرّر شد و زمين را آكنده از جور و ستم كردند و بر همه بندگان خدا در سرزمينهاى خدا ستم روا داشتند.
در اين هنگام سزاوار انتقام خدا شدند و خشم و سطوت خداوند بر ايشان فرود آمد و خداوند كسانى از خاندان و وارثان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را كه براى خلافت خود ويژه فرموده بود، براى مقابله با آنان آماده فرمود؛ همانگونه كه با نياكان مؤمن و مجاهدايشان گروهى را براى مقابله با نياكان كافر آنان آماده فرموده بود.
خداوند به دست ايشان خونهاى آنان را كه مرتد شده بودند ريخت، همانگونه كه خون نياكان آنان را در حالى كه مشرك بود ريخته بود، «و خداوند دنباله گروهى را كه ستم كرده بودند قطع فرمود و سپاس خداوند پروردگار جهانيان را»(2647).
2647) سوره انعام، آيه 45. جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 347/6.
منبع: معاویه ج ... ص ...
بازديد امروز : 1927
بازديد ديروز : 23197
بازديد کل : 89523747
|