(6)
جناب سلمان پس از سقیفه
در کتاب الثاقب فی المناقب آمده است: سلمان فارسى رحمه الله گويد:
روزى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از منزل بيرون آمدم، امير مؤمنان على عليه السلام را ديدم، حضرتش فرمود:
يا سلمان! جفوتنا بعد وفاة رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم.
اى سلمان! پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بر ما ستم روا داشتى.
عرض كردم: حبيب من، اى اميرمؤمنان! بر مثل شما مخفى نيست (برمثل شما ستم روا نيست) جز آن كه غم و اندوه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بر من مستولى و همان باعث كوتاهى من در زيارت و ديدار شما گشت.
آنگاه اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:
يا سلمان! ائت إلى منزل فاطمة عليها السلام فإنّها إليك مشتاقة، وتريد أن تتحفك بتحفة قد أتحفت بها من الجنّة.
اى سلمان! اينك به منزل فاطمه عليها السلام رهسپار شو كه او مشتاق ديدار توست و مى خواهد هديه اى را كه از جانب خدا از بهشت براى او آورده شده به تو دهد.
سلمان گويد: (من از اين امر در شگفت شده و) عرض كردم: اى امير مؤمنان! هديه اى از بهشت، پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه عليها السلام رسيده؟
فرمود: آرى، اى سلمان!
سلمان گويد: من با سرعت تمام به خانه فاطمه عليها السلام رهسپار شدم، درب خانه را كوبيدم. فضّه، خدمتگزار حضرتش پشت در آمد، و به من اجازه ورود داد، محضر مبارك حضرت فاطمه عليها السلام شرفياب شدم، آن حضرت نشسته و عبايى بر سر كشيده و خود را پوشيده بود، چون مرا ديد، فرمود:
اى سلمان! بنشين و (در آنچه مى گويم) بينديش، بدان كه من ديشب همين جا نشسته بودم و در مورد وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به فكر فرو رفته بودم، غم و اندوه سينه ام را فراگرفته بود، من خودم با دستانم درب خانه را بستم، ناگاه بدون اين كه كسى آن را بگشايد، درب خانه من گشوده شد، ناگهان چهار بانو را ديدم كه بر من وارد شدند، آنان بقدرى زيبا بودندكه هيچ بيننده اى همچون زيبايى آنها و شادابى چهره آنها را نديده بود، وقتى وارد اتاق شدند برخاستم، من اظهار ناآشنائى كردم و گفتم: آيا شما از اهل مدينه هستيد يا از اهل مكّه؟
گفتند: ما نه از اهل مدينه هستيم، نه اهل مكّه، حتّى از اهل زمين هم نيستيم، بلكه ما از حور العين هستيم، اى دخت رسول خدا! خداوندجهانيان، ما را به جانب تو فرستاده تا تو را در رحلت جانسوز پدرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم تسلّى دهيم.
بانوى بانوان، فاطمه زهرا عليها السلام مى فرمايد:
من رو به يكى از آنها كرده و گفتم: نامت چيست؟
گفت: «ذرّه».
گفتم: حبيب من! چرا تو را «ذرّه» ناميده اند؟
گفت: از آن جهت كه من براى ابوذر غفارى، صحابى پدر بزرگوارت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ام.
رو به ديگرى كرده و گفتم: نام تو چيست؟
گفت: نام من «سلمى» است.
گفتم: چرا «سلمى» ناميده شده اى؟
گفت: چون من براى سلمان، يار و صاحب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ام.
رو به سوّمى كرده و گفتم: نام تو چيست؟
گفت: «مقدوده».
گفتم: حبيب من! تو چرا «مقدوده» ناميده شده اى؟
گفت: من نيز براى مقداد بن اسود كندى، صحابه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ام.
رو به چهارمى كرده گفتم: نام تو چيست؟
گفت: «عمّاره».
گفتم: چرا «عمّاره» ناميده شده اى؟
گفت: من نيز براى عمّار بن ياسر، يار وفادار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آفريده شده ام.
آنگاه هديه اى را به من دادند كه مقدارى از آن را براى تو كنار گذاشته ونگه داشتم.
(سلمان گويد:) آنگاه حضرت زهرا عليها السلام بشقاب سفيدى آورد كه در آن خرما بود، خرمايى كه از «خشك نانج» (671) بزرگتر، از برف سفيدتر و ازمشك خوشبوتر بود، از آنها ده تا به من عنايت نمود كه من از حمل آنها حيران بودم.
سپس رو به من كرد و فرمود:
شب موقع افطار با اين رطبها افطار كن و فردا هسته آنها را نزد من بياور.
سلمان گويد: من از محضر آن بانوى بزرگوار رخصت طلبيده و خارج شدم و به سوى منزلم به راه افتادم، در بين راه به هر كس و به هر جمعى ازاصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم برمى خوردم مى گفتند: اى سلمان! اين چه بوى مشك خوشبويى است كه با توست؟
سلمان گويد: من كتمان كردم كه همراهم چيزى است! تا اين كه به منزل رسيدم. هنگام افطار، با آن رطبها افطار نمودم، و هيچ هسته اى در آنها نديدم.
فردا خدمت حضرت فاطمه عليها السلام شرفياب شدم، درب را كوبيدم، اجازه ورود به من عنايت فرمود، وارد اتاق شدم، عرض كردم: اى دخت رسول خدا! فرموديد كه هسته آن رطبها را بياورم، ولى آنها هيچ هسته اى نداشتند.
آن حضرت تبسّم فرمود كه پس از وفات پدر بزرگوارش نخنديده بود، آنگاه فرمود:
اى سلمان! اين رطبها از نخلى است كه خداوند متعال در بهشت براى من نشانده است، و اينها را بادعايى كاشته كه پدر بزرگوارم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آن را به من تعليم داد، كه من هر بامداد و شامگاه آن دعا را مى خوانم.
عرض كردم: بانوى من! آن دعا را به من هم ياد بدهيد.
فرمود:
إن سرّك أن تلقى اللَّه تعالى وهو عنك راض غير غضبان، ولاتضرّك وسوسة الشيطان مادمت حيّاً فواظب عليه.
اگر دوست دارى خداوند را با خشنودى او - نه با خشمش – ملاقات كنى ووسوسه هيچ شيطانى به تو ضرر نرساند پس بر اين دعا مواظبت كن.
در روايت ديگرى آمده است:
إن سرّك أن لاتمسّك الحمّى ما عشت في دار الدنيا فواظب عليه،
اگر دوست دارى كه تا در دنيا زندگى مىكنى هرگز تو را تب فرا نگيرد، پس بر اين دعا مداومت نما.
سلمان گويد: عرض كردم: اين دعا را به من ياد بدهيد.
حضرت فرمودند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُور النُّور، بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلى نُور، بِسْمِ اللَّهِ الَّذي هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمُور، بِسْمِ اللَّهِ الَّذي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، في كِتابٍ مَسْطُورٍ، في رِقٍّ مَنْشُورٍ، وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ، وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ، وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ،عَلى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ، بِسْمِ ]اللَّهِ(672)] الَّذي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُور، وَبِالْخَيْر ِمَشْهُور، وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُور.
به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خداوند نور، به نام خدايى كه روشنى بخش نور است، بنام خدايى كه نور بر نور است، بنام خداوندى كه تدبير همه اُمور در دست تواناى اوست. بنام خداوندى كه نور را از نورآفريد.
سپاس خداوندى را كه نور را از نور آفريد، و نور را بر كوه طور فرود آورد، در كتابى نوشته شده و در كاغذى گشوده شده، در بيت معمور و سقف برافراشته و درياى متلاطم، به اندازه معين و بر پيامبرى بزرگوار، بنام خداوندى كه او به عزّت و ارجمندى ياد شده و به خير مشهور، و در حال رنج و شادى مورد شكر و سپاس است.
سلمان گويد: من اين دعا را از حضرت زهرا عليها السلام فرا گرفتم، آنگاه آن را به بيش از هزار نفر از اهل مدينه و مكّه كه تب گرفته بودند ياد دادم و همه آنها چون مى خواندند به اذن خدا بهبود مى يافتند.(673)
671) خشك نانج: نانى است كه از آرد خالص، شكر و بادام يا پسته تهيّه مى شود.
672) در نسخهاى «الحمد للَّه» آمده است.
673) الثاقب فى المناقب: 297 ح3 (با اندكى تفاوت در الفاظ).
منبع : قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام ج 2 ص 420
بازديد امروز : 7778
بازديد ديروز : 23197
بازديد کل : 89529598
|