امام صادق علیه السلام : اگر من زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کنم ، در تمام زندگی و حیاتم به او خدمت می کنم.
(2) خليفه عبّاسى و نياز به گواهى الاغآن

(2)

خليفه عبّاسى و نياز به گواهى الاغآن  

   مسعودى گويد: در ايّام خلافت منتصر شخصى از قريش در مكّه مردان و زنان را به خانه خود راه مى‏ داد تا با يكديگر شراى خورده صحبت مى ‏داشتند. جمعى اين ‏قضيّه را به سمع والى رسانيدند و والى آن شخص را از نفس مكّه اخراج نمود و او به‏ عرفات خانه ساخته در آنجا ساكن شد و باز به مهمّ سابق مشغول گشت؛ و همان جمع ‏بارى ديگر صورت حال را معروض والى گردانيدند و والى مكّه او را طلبيده گفت: اى دشمن خداى؛ من به واسطه حركات ناشايست تو را از حرم بيرون كردم و اكنون‏ تو در مشعر اعظم به فسق و فساد اشتغال مى‏ نمائى؟

   جواب داد: اين جماعت دروغ مى ‏گويند؛ زيرا كه نسبت به من حسد و عداوت ‏دارند.

   قوم گفتند: اى امير، يك كار بايد كرد تا صدق و كذب ما نزد تو روشن شود.

   والى پرسيد: آن كدام است؟

   گفتند: خران مكاريان را جمع كرده رها بايد كرد اگر به منزل اين شخص روند امير ما را تصديق و او را تأديب نمايد و اگر به جائى ديگر روند دروغگوى و مجرم باشيم.

   امير اين حديث معقول نموده فرمود تا چنان كردند. و امناى والى به عرض ‏رسانيدند كه مراكب به خانه قريشى رفتند.

   والى گفت: اكنون شبهه مرتفع شد و بعد از آن سباط را فرمود تا آن شخص را برهنه ساختند و تازيانه زدند.

   آن مرد گفت: اصلح اللَّه الأمير؛ البتّه مرا لت و پار ‏خواهى كرد.

   امير گفت: بلى.

   آن شخص گفت: لت و پار شدن من سهل است امّا امير بدنام خواهد شد.

   والى تعجّب نموده پرسد كه چون؟

   گفت: مردم بلاد عرب خواهند گفت كه مدّعيان در حرم بعد از آنكه در گذرانيدن ‏شهود انسانى عاجز آمدند و مدّعى‏ عليه سوگند خورد حاكم مكّه گواهى خران را اعتبار نمود.

   والى در خنده شده دستور داد كه دست از اين شخص بازداريد كه در تعرّض او صرفه نداريم.(2865)


2865) تاريخ روضة الصفا: 2665/5.

 

منبع: معاویه ج ... ص ...

 

بازدید : 1959
بازديد امروز : 12208
بازديد ديروز : 23197
بازديد کل : 128888093
بازديد کل : 89534027