(8)
نشان دادن امام باقر علیه السلام
ملکوت آسمان و زمین را به جابر
- ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه جابر از آن حضرت درباره اين فرمايش پروردگار : «وَكَذلكَ نُري إبْراهيمَ مَلَكُوتَ السمواتِ وَالأرْض وَلِيَكُونَ مِنَ المُوقِنين »(1) «ما باطن آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا اينكه از اهل يقين باشد» ، سئوال كرد .
امام عليه السلام دستش را بالا برد و فرمود : سرت را بلند كن و نگاهى به بالا بينداز .
جابر گويد : سر خود را بلند كردم ، ديدم سقف جدا جدا و پراكنده گشته است ، به شكافى از آن پيوسته نگريستم تا اينكه نورى را ديدم كه چشمم از ديدن آن سرگردان شد .
امام عليه السلام فرمود : ابراهيم عليه السلام اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را ديد ، اكنون به زمين نگاه كن و سپس سرت را بلند كن .
چون سرم را بلند كردم ديدم سقف به حال اوّل برگشت .
سپس امام عليه السلام دست مرا گرفت و از خانه خارج شد و لباسى به من پوشانيد و فرمود : چشمان خود را ببند .
پس از مدّتى فرمود : تو الآن در ظلمات و آن تاريكىهائى هستى كه ذوالقرنين ديد .
چشمان خود را باز كردم هيچ چيزى را نديدم ، سپس چند گام برداشت و فرمود : اكنون كنار آن چشمه آب حيات هستى كه خضر از آن نوشيد ، سپس از اين عالم خارج شديم و از پنچ عالم گذشتيم ، آنگاه فرمود :
اين ملكوت زمين است ، بعد از آن فرمود : چشمان خود را ببند و دستم را گرفت ، ناگهان ديدم در همان خانه اى هستيم كه قبلاً آنجا بوديم و آن لباسى را كه بر من پوشانيده بود بيرون آورد .
عرض كردم : فداى شما گردم چند ساعت از روز گذشته است ؟
فرمود : سه ساعت .(2)
مؤلّف رحمه الله گويد : سيّد هاشم بحرانى رحمه الله در كتاب «تفسير برهان» روايت شريفى را در تفسير اين آيه نقل كرده است كه ذكر آن در اينجا خالى از بهره و فايده نيست .
مى گويد : روايت شده است كه خداوند هنگامي كه او را به آسمانها بالا برد بينائى او را نيرو بخشيد تا آنكه زمين و ساكنان آن را ديد ، به كنارى توجّه كرد ديد زن و مردى به كار زشتى مشغولند ، آنها را نفرين كرد ، هر دو هلاك شدند ، سپس زن و مرد ديگرى را در آن حال ديد ، بر آنها نفرين كرد ، آن دو نيز هلاك شدند ، بعد از آن زن و مرد ديگرى را همانگونه مشاهده كرد آنها را هم نفرين كرد و هلاك شدند ، براى مرتبه چهارم وقتى زن و مرد ديگرى را آنگونه ديد و خواست نفرين كند خداوند تبارك و تعالى به او وحى فرستاد :
يا إبراهيم، اكفف دعوتك عن إمائي وعبادي فإنّي أنا الغفور الرحيم الجبّار الحليم، لاتضرّني ذنوب عبادي كما لاتنفعني طاعتهم، ولست أسوسهم بشفاء الغيظ كسياستك .
اى ابراهيم ! از نفرين كردن بر بندگان من خوددارى كن ، من پروردگار آمرزنده مهربان ، و جبران كننده بردبار هستم ، گناه بندگانم به من ضررى نمىزند همانطور كه از اطاعت آنها سودى نمىبرم ، آنها را براى بهبود يافتن خشم خود تأديب نمىكنم ، آنطور كه تو تدبير مىكنى .
پس دعا نكن بر عليه بندگان و كنيزان من ، و از نفرين آنها خوددارى كن و همانا تو بنده من هستى كه از طرف من مأموريّت دارى آنها را بيم دهى ، نه آنكه در پادشاهى با من شركت داشته باشى ، و نه آنكه بر من و بندگانم چيره شوى .
و بندگانم نسبت به من بين يكى از اين سه حالت هستند : يا از گناه خود توبه مى كنند ، من توبه آنها را مى پذيرم و گناهانشان را مى آمرزم ، و زشتىهاى آنها را مىپوشانم ، يا از عذاب آنها خوددارى مى كنم ، زيرا مى دانم از نسل آنها فرزندان باايمان به دنيا خواهند آمد ، لذا با پدران كافر مدارا مى كنم ، و نسبت به مادران كافر درنگ مىكنم ، و عذاب بر آنها نازل نمىكنم تا آن اشخاص باايمان از نسل آنها بيرون آيند ، و وقتى اين كار صورت گرفت عذاب من بر آنها فرود مىآيد و بلاى من آنها را احاطه مى كند ، و اگر از اين دو قسم نباشند عذابى كه براى آنها مهيّا كرده ام سختتر است از آنچه تو اراده مى كنى ، زيرا آنها را بر حسب بزرگى و عظمت و كبريايى خود عذاب مى كنم .
يا إبراهيم، فخلّ بيني وبين عبادي فإنّي أرحم بهم منك، وخلّ بيني وبين عبادي فإنّي أنا الجبّار الحليم العلّام، اُدبّرهم بعلمي واُنفذ فيهم قضائي.
اى ابراهيم ! مرا با بندگانم واگذار ، همانا من به آنها مهربانتر از تو هستم ، و مرا با آنها واگذار ، زيرا من جبران كننده و بردبار و بسيار دانا مى باشم ، آنها را به علم خود تدبير مى كنم و حكم خود را در ميان آنها اجرا مى نمايم .(3)
1) سوره أنعام ، آيه 75 .
2) مناقب ابن شهراشوب: 194/4، بحار الأنوار : 268/46 ذيل ح 65، تفسير برهان : 532/1 ح9 به نقل از اختصاص: 317 (با كمى اختلاف) .
3) تفسير امام عسكرى عليه السلام : 513، تفسير برهان : 532/1 ح 11، بحار الأنوار : 278/9 ضمن ح2، به نقل از احتجاج: 26/1.
منبع: کتاب قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام جلد اول صفحه 527
بازديد امروز : 11029
بازديد ديروز : 23197
بازديد کل : 89532849
|