(6)

تمام علوم در نزد على‏ عليه السلام

مانند كف دست حاضر بوده

   چنانچه ابوالمؤيّد موفّق بن احمد خوارزمى اخطب الخطباء در مناقب خود نقل ‏مى‏ نمايد كه روزى خليفه عمر از روى تعجّب از علىّ بن ابى طالب ‏عليه السلام سئوال كرد: چگونه است هر حكمى از احكام يا مسأله‏ اى از مسائل از تو پرسش مى ‏كنند بدون ‏معطّلى جواب مى ‏دهى؟

   حضرت در جواب عمر كف دست مبارك را در مقابل او باز كرد فرمود: چند انگشت در دست من است؟ فورى گفت: پنج انگشت.

   حضرت فرمود: چرا تأمّل نكردى و فكر ننمودى.

   گفت: محتاج به كفر نبود؛ زيرا پنج انگشت در مقابل روى من حاضر بود.

   حضرت فرمود: تمام مسائل و احكام و علوم در مقابل من مانند اين كف دست ‏حاضر است، لذا در جواب سئوالات فورى بى‏ تأمّل و تفكّر جواب مى‏ دهم.

   آقايان باانصاف؛ آيا بى ‏وجدانى نيست كه روى حبّ و بغض و تعصّب آقاى معلمّ‏ بى ‏انصاف افراطى در يك همچو اسكول باعظمتى حرف پوچ بى ‏دليل و برهان بزند و بگويد چنين عالم محيط بر تمام علوم و باب علم رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وسلم در مشكلات خود به ‏خليفه عمر مراجعه مى ‏نموده و سبب حيرت جوانان بى‏ خبر گردد.

 

دفاع نمودن معاويه از مقام على ‏عليه السلام:

   اينك خبرى به يادم آمد كه براى ثبوت مرام به عرض آقايان مى‏ رسانم. ابن حجر مكّى متعصّب در باب 11 ضمن مقصد پنجم ص 110 صواعق ذيل آيه 14 نوشته كه ‏امام احمد روايت نموده و نيز مير سيّد على همدانى در مودّة القربى و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه نقل نموده ‏اند كه مردى از معاويه سئوالى نمود گفت: آن را از على ‏عليه السلام بپرس كه داناتر است عرب. گفت: جواب تو را خوشتر دارم از جواب ‏على ‏عليه السلام.

   معاويه گفت: بد سخنى گفتى «كرهت رجلاً كان رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله وسلم يغرّه بالعلم غرّاً ولقد قال له: أنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي وكان عمر إذا أشكل عليه شي‏ء أخذ منه»؛ «كراهت دارى از كسى كه پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم او را تلقين علم‏ مى‏ كرد هر آينه به تحقيق به او فرمود: تو از من به منزله هارونى از موسى الاّ آنكه بعد از من پيغمبرى نباشد و هر وقت بر عمر امرى مشكل و پيچيده مى ‏شد از على ‏عليه السلام‏ سئوال مى‏ كرد و رأى او را مى‏ گرفت».

   به مقتضاى «الفضل ما شهدت به الأعداء»؛ «كفايت مى ‏كند شهادت معاويه اعدا عدوّ على ‏عليه السلام به مقام آن حضرت.(1)

  

---

1) شبهاى پيشاور: 861.

 

 

منبع: معاويه ج ... ص ...